دوستم داشت در رابطه با نور بالا زدن شهدا، قبل از شهادتشان برای مان می گفت که این خاطره را تعریف کرد...
تو حین عملیات
#والفجر_هشت، رفتم به دوستانم تو اطلاعات سری بزنم، از نیروهایی که کنار اروند بودند، پرسیدم سنگر بچه های اطلاعات کجاست؟ با دست سنگرهایی را به من نشان دادند سنگرهایی کوچک، کوتاه و عملیاتی...
پتوی خیس جلوی سنگر را کنار زدم، نوری از سنگر به بیرون پاشید اول کمی جا خوردم ولی وقتی چهرۀ او را در سنگر دیدم، فهمیدم که نور از وجود ملکوتی اش ساطع شده است
#راوے: دڪترمفید اسماعیلے
#سردار_شهید_محمدمهدے_نصیرایے#بابل@bisimchi1