#دلنوشتههمسر
#شهیدمصطفی_کمیل_صفری_تباربه مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهیدش
#در_آن_لحظه_آخر_من_برایت_دست_تکان_ندادم_بلکه_دل_تکان_خوردسلام همسرمهربانم ,کمیل جانم
شش سال از پرواز آسمانی تو و همرزمان شهیدت گذشته است و چقدر سخت گذشت...
یادم نمیرود شب آخری که از پیشم برای همیشه رفتی
یادم نمیرود لبخندت را و در عین حال چشم های پر از غمت را
چقدر جدایی برای هر دوی ما سخت بود...
زمزمه حرف هایت هنوز در گوشم میپیچد که میگفتی در نبود من صبور باش
در آن لحظه آخر من برایت دست تکان ندادم بلکه دل تکان خورد...!
تو با رفتنت قلب مرا هم با خود بردی
لحظه ای که از چشم های اشک آلودم دورتر و دورتر میشدی...
حالا میفهمم چرا در دل گفتم تا میتوانی نگاهش کن شاید دیگر فرصتی نباشد
و حال چقدر دلم برایت تنگ است...
تنگ شوخی هایت , خنده هایت , خاطراتت...
هیچوقت چهره ی بشاش و خستگی ناپذیرت را از یاد نمیبرم
بغض راه گلویم را بسته...
خودت که میدانی این بغض این اشک و این دل بهانه تو را دارد...!
نمیدانم الان کجایی...
پیش اباعبدالله هستی یا پیش مادرت زهرا...نمیدانم....
راستی دوستدارانت التماس دعا دارند
میدانم که بامعرفت هستی و سفارششان را میکنی...
همیشه و همیشه در قلب من جای داری
کمیل جانم خیلی دلتنگتم خودت چاره ای کن...
ارسالی همسر شهید
#سالروزشهادت@bisimchi1