#به_یاد_آنهایی_که_دلشان_با_ماستخودش را روی خاک رها کرده بود و در حالی
که اشک می ریخت
با یک چاقوی میوه خوری زمین را می کند رفتم جلو و گفتم: داداش دنبال چیزی می گردی؟چیزی گم کردی؟ نگاه معنا داری
به من کرد و گفت: من رو
که تو
#تفحص راه نمیدن بگذار لااقل کاری کرده باشم...
برگشتم بهش قول دادم از این
به بعد
به نیابت از او هم کار کنم...
این حرف من مثل جرعه ای آب خنک در آن گرمای
#طلاییه بود صدایش کردند سوار اتوبوس شد و رفت اما معلوم بود دلش را جاگذاشته اولین
#شهید را
که در هور پیدا کردیم روی کفنش نوشتم
به یاد آنهایی که دلشان با ماست...
#راوی: محمد احمدیان
@bisimchi1