یاد این روزها که می افتم دلم میگیرد نه برای آن روزها،نه دلم میگیرد برای این روزها روزهای واماندگی روزهایی که مدام باخودت مرور میکنی که باید جایی بهتر ازینجا باشی و نیستی ومگر نه اینکه شهدا به مرام اربابشان تاسی میکنند؟؟؟ یادتان که نرفته؟ما باهم بودیم و با هم عهد بستیم وعده کردیم هرکداممان رفت نزد ارباب شفیع دیگری باشد و کمک حالش! چقدر حال آوینی برایم قابل فهم تر شده است آن زمانی که مینوشت: آه ای شهید،ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای دستی برآرو ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز ازین منجلاب بیرون کش نمیدانم آیا آوینی هم موقع نوشتن این جملات اینهمه شکسته بود؟؟؟ آیا آوینی هم موقع نوشتن اینها هق هق میکرد؟؟! نمیدانم مبر زموی سپیدم گمان به عمر دراز جوان زحادثه ای پیر میشود گاهی