View in Telegram
❁ کپی ممنوع، مگر با ذکر منبع ( نام نویسنده ) 🖋☕️ @Best_Stories #داستانک ‏ در شب اعدام در شب اعدام یکی مرا با پزشکِ قانونی اشتباه گرفت گفتم: «خبرنگارم ... مطبوعاتی هستم» اما نفهمید و مرا به اتاقی اشتباه برد رییس زندان به پیشوازم آمد «آمدید پدر روحانی؟» گفتم: «مطبوعاتی هستم». گفت: «البته، کشیش مطبوعاتی» و از پله‌ها پایین رفت و مرا به دنبال خود کشاند قاضی بلند گفت: «آقای آلیس!» داد زدم «مطبوعاتی هستم». ولی مرا هل داد به پشت پرده‌های سیاه به جایی‌که روشنایی‌اش کورکننده بود و چهره‌ی مردان روبه‌رو دیده نمی‌شد پیش خود گفتم؛ خدا را شکر آن‌ها مرا می‌بینند و سراسیمه فریاد زدم: «ببینید! ... به صورتم نگاه کنید! هیچ‌کس مرا نمی‌شناسد؟!» کلاه سیاهی سرو صورتم را پوشاند و مامور اعدام زیر گوشم گفت: «بیش از این درد سر نساز» نویسنده: آلدن نولن نویسنده و شاعر کانادایی، (۱٩۳۳–۱٩٨۳) مترجم: اکرم پدارام‌نیا داستان‌های کوتاه جهان...! @Best_Stories
Telegram Center
Telegram Center
Channel