View in Telegram
نیازهای بودن
Photo
درباره‌ی هنر کودکانه تقریباً در کل تاریخ بشر نمی‌شد تصور کرد کسی با چسباندن نقاشی بچه‌ای شش‌ ساله به دیوار دفتر کار یا اتاق شاه‌نشین، ادعای بلوغ، سلامت عقل یا مورد اعتماد بودن کند. دست‌کم تا قرن بیستم، هنری اعتبار کسب می‌کرد که نشانگر تسلطی بالا بر مهارت‌های تکنیکی و دقتی حساس بر ظاهر واقعی چیزها بود. چه چیزی در بچه ها هست و (در نقاشی‌های جسورانه، پرشور و کاملاً مشوش و نحیفشان منعکس شده است) که ما اکنون استعدادی خاص در آنها می‌بینیم؟ ما به طور سرسری می‌دانیم که بچه‌ها ـ و هنرشان – می‌توانند بسیار دلنشین باشند. اما واقعاً در پس واژۀ «دلنشین» چه رخ می‌دهد و چرا ما به این کیفیت در این برهه از تاریخ این‌چنین نیازمندیم؟ نقاشی پایین را نوح کشیده است. او پنج سال و نه ماهش است و در دورهام انگلستان زندگی می‌کند. پدرش که مدیر پخش یک سوپرمارکت زنجیره‌ای است، همیشه این نقاشی را در دفتر کارش همراه خود دارد. نقاشیْ مامان، بابا، نوح و برادر کوچکتر، جیمز را نشان می‌دهد. باران می‌بارد، همان‌طور که غالباً در آن نقطه از دنیا باران می‌بارد. اما حال و هوای نقاشی شاد و سرزنده است. به نظر می‌رسد هنرمند نسبت به شرایط انسان در کل بسیار امیدوار است. آنچه در هنر کودکانه ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، میزبانی از کیفیت‌هایی است که عمیقاً در زندگی بزرگسالی تهدید شده‌اند. و در عین حال، چیزی است که ما ناآگاهانه، به معنای تعادل درونی و سلامت روانی، آن را ارزشمند می‌یابیم. دلنشین بودن بخشی حیاتی از وجود ماست - که اکنون در تبعید است. یکی از ویژگی های تکرار شونده در هنر کودکانه نشانه‌هایی از اعتماد است. وقتی تا مدتی همه چیز منطقاً خوب پیش می‌رود، بچه‌ها می‌توانند ظواهر را باور کنند؛ اگر مامان لبخند می‌زند، یعنی حالش خوب است. در سنین کم، به طرزی دلپذیر جا برای ابهام کم است. بچه‌ها پیوسته تلاش نمی‌کنند سطح را بکاوند و با دقت آن را بررسی کنند و سازش‌ها و بهانه‌هایی را که مربوط به دنیای بزرگسالان است کشف کنند. هنر آنها به عنوان نوعی جبرانِ به شدت ضروری برای بدبینی عمل می‌کند. کم پیش می‌آید زندگی در بزرگسالی به ما اجازه دهد از احتیاط و شکاکیت دست بکشیم. ما در فرایند رشد یاد می‌گیریم انتظار داشته باشیم از هر جهتی دردسری به سراغمان بیاید. ما به آسیب‌پذیری چیزها آگاه‌ایم؛ و اینکه چه آسان امنیت و امید می‌تواند خدشه‌دار شود. کم پیش می‌آید پانزده دقیقه سپری کنیم بدون اینکه غرق در موجی جدید از اضطراب باشیم. به همین دلیل، قابل درک است که با حسی از آسودگی به منش پر از اعتماد این هنرمندان کوچک روی آوریم. هر قدر در درست کشیدن یک درخت بلوط یا چهره‌ی یک انسان ناشی‌اند، در بهتر کردن حال ما معرکه‌اند. نقاشی نوح پر از نکته‌هایی است که ما عمیقاً به آنها نیاز داریم. برای شروع، باید بیشتر به این مایل باشیم که فرض کنیم اکثر افراد دیگر واقعاً خوب هستند. و البته اندکی بدبینی هم خیلی به کار می‌آید. اما مشکل اینجاست که ما به صورت جمعی خودمان را راضی کرده‌ایم که به منش بدبینانه اعتباری بالا بدهیم. این امر چیزهای دیگری را که نیاز داریم پس میزند. و نقاشی کودکان به چاره‌ی امروزی ما بدل شده تا بتوان آنها را قاچاقی داخل کرد. @beingneeds
Telegram Center
Telegram Center
Channel