✨یادگاه شهدای صابرین
🌹زندگینامه سردارشهید حاج احمد مایلی
🌹🔹بخش اول
🔹خانواده سردار شهید احمد مایلی در گفتوگو با فارس:
اهالی سیستان و بلوچستان او را بهتر میشناسند/
#روایت مردی که پرچم «
#نورعلی» را بالا نگه داشت
سردار مارانی میگفت: اصلا فکر نکنید که حاج احمد
#متعلق به شما و تهران بود؛ حاج احمد متعلق به
#سیستان و بلوچستان بود. حاج احمد برای ما بود، برای تهران نبود.
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس،سمانه قاسمی: زودتر از موعد به منزل شهید می رسم و این موضوع فرصتی مغتنم را برایم مهیا میکند تا سری به مزار شهید بزنم و زیارتی کنم.
#حرم امامزاده حسن علیه السلام خلوت است. دستهای
#کبوتر و قمری میان حیاط مینشینند. با عبور زائری دوباره پرواز میکنند و دور گنبد چرخ میزنند. از همان ورودی امامزاده مزار شهید
#پیداست؛ پوشیده در گلهای
#پرپر شده. اولین بار است بر مزار شهیدی حاضر میشوم که تازه به خاک سپرده شده. نگاهش را حس میکنم.
#آرامشی عجیب فضای اطراف را در بر گرفته.
عقربهها ساعت4 را نشان می دهند. به سمت خانه شهید به راه میافتم. به محض ورود با
#خوشروئی مرا در جمع گرم و صمیمانهشان می پذیرفت
*فارس:
#خانم رسول زاده (همسر شهید احمد مایلی) میخواهم کمی به عقب برگردیم و از روزهای اول آشنایی با همسرتان سوالهایی بپرسم. چطور با هم آشنا شدید؟ اولین بار کجا یکدیگر را دیدید؟
همسر شهید:
#سال 60 که با هم ازدواج کردیم، من 18 ساله و احمد 24 ساله بود. پدران ما نسبت فامیلی داشتند و اهل شهرستان سراب،
#روستای زرین قبا بودند. اولین بار او را در خانه پدرم دیدم؛ در مراسم خواستگاری که خانواده هر دو طرف حضور دارند. آن روز همراه با مادر و خواهر و چند نفر از اقوام به خانهمان آمدند. آنجا بود که همدیگر را دیدیم.
#احمد آن موقع
#چترباز بود و هنوز
#خلبان نشده بود. بعد از مراسمات رسمی و عقد به
#مشهد رفتیم و زندگیمان را آغاز کردیم.
🌹ادامه دارد....
-----------------------------
@behtarin_farmandeh#همدانی