✳️ نگاه حافظ به شیخ صنعان
(بخش دوم)
🖊 پیمان شوهان (دبیر ادبیات فارسی)
❇️ اما شیخ صنعان؛ برای دستیابی به عظمت وجودی این شیخی که "پیرانهسرش عشق جوانی بهسر افتاد" و بزرگ اولیایی که عارفان جمیلاند و عاشقان جمال، بهصورت گذرا به ذکر داستان او در
منطقالطیر عطار میپردازیم.
عطار در منظومهی تمثیلی خود، مخاطب را همراه با مرغانی میکند که در فهم زبان آنان سلیمان نبی در قرآن کریم میفرماید:
وَقَالَ يَا أَيُّهَاالنَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَالطَّيْرِ و َأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ (آیه ۱۶، سوره نمل)
عطار بسیاری از دقایق و نکتههای نغز عرفانی را که معقول و انتزاعی هستند و در اوهام عام نمیگنجند، در قالب بیانی تمثیلی و سمبولیک بیان کرده است:
شرح شکن زلف خُماندرخَم جانان
کوته نتوانکرد که این قصه دراز است
آری، یعنی او این معانی بزرگ و سترگ عرفانی را بهصورت محسوس در این اثر عرفانی به تصویر میکشد. در این داستان، هر پرنده نماد و سنبل یک تیپ از انسانهایی است که در اجتماع حضور دارند و میکوشند تا به جانان خود دست یابند. در آغاز داستان، پرندگان به نزد هدهد میروند و زبان برمیگشایند که هر جمع و گروهی دارای شهریاری هستند. پس چرا ما افسر و پادشاهی نداشته باشیم؟! پس، از او میخواهند که آنان را به نزد شهریار خود ببرد.
مجمعی کردند مرغان جهان
آنچه بودند آشکارا و نهان
جمله گفتند این زمان در دور کار
نیست خالی هیچ شهر از شهریار
چون بود که اقلیم مارا شاه نیست
بیش ازین بیشاه بودن راه نیست
یک دگر را شاید ار یاری کنیم
پادشاهی را طلبکاری کنیم
هدهد نخست پرندگان را از تَعَب و سختیهای راهِ خانه دوست بر حذر میدارد که:
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
اما در ادامه نشان از شهریاری میدهد که سیمرغ نام دارد:
لیک با من گر شما همره شوید
محرم آن شاه و آن درگه شوید
وارهید از ننگ خودبینی خویش
تا کی از تشویر بیدینی خویش
هرک در وی باخت جان از خود برست
در ره جانان ز نیک و بد برَست
جان فشانید و قدم در ره نهید
پایکوبان سر بدان درگه نهید
هست ما را پادشاهی بیخلاف
در پس کوهی که هست آن کوه قاف
نام او سیمرغ سلطان طیور
او به ما نزدیک و ما زو دور دور
در ادامه راه پس از دشواریهای راه، هدهد برای ترغیب و تهییج هر چه بیشتر پرندگان برای طی طریق، حکایت شیخ صنعان را نقل می کند .
در ادامه به نقل از زبان هدهد به داستان شیخ میپردازیم.
شیخ صنعان از بزرگترین عابدان و زهاد عصر خود در مکه بود و دارای کشف و کرامات. او علم و عمل را با یکدیگر در یک نقطه جمع کرده بود و با چهارصد مرید...
@be_Ofoghe_Sharji