در قلبم طوفانی از #عشق به پا می کنی! آن هنگام که امواجِ سهمگینِ #نگاهت کشتی سرگردانِ تنم را در ساحلِ آرامِ آغوشت به عشق می نشاند، و در شن های سوزانِ #بوسه غوطه ور؛ محبوبم! مگر چشمهای تو دریاست؟!
جمعه که می شود.. یادت، این کودکِ بازیگوشِ سر به هوا! طبقِ معمول، روی ساحلِ سرخِ قلبم، شروع به بازی می کند! در کوچه ی بن بستِ خیالم، این طرف و آن طرف می دَود؛ و زخمهای عمیقِ احساسم را لگد مال می کند! بی آنکه نگاهی به زیرِ پایش بیاندازد! می بینی؟! ردِ پاهایت،هنوز که هنوزه؛ روی قلبم، باقی ست: سرخ عمیق ابدی...
جمعه که می شود.. یادت، این کودکِ بازیگوشِ سر به هوا! طبقِ معمول، روی ساحلِ سرخِ قلبم، شروع به بازی می کند! در کوچه ی بن بستِ خیالم، این طرف و آن طرف می دَود؛ و زخمهای عمیقِ احساسم را لگد مال می کند! بی آنکه نگاهی به زیرِ پایش بیاندازد! می بینی؟! ردِ پاهایت،هنوز که هنوزه؛ روی قلبم، باقی ست: سرخ عمیق ابدی...
جمعه منم! ... وقتی نیستی؛ دلتنگیِ تمامِ روزهای هفته، در قلبِ کوچکم تلمبار می شود؛ بغض دو دستی، گلویم را می فشارد، و بارانِ غصه، سیل آسا، از ناودانِ چشمانم، در چاهِ سینه ام سرازیر می شود... آری جمعه منم: خیس غمگین تلخ...!!