✍ #یادداشت_شما[برداشتی آزاد از دومین جلسه قانون بهشتی]
«
کدام آزادی، کدام انتخاب؟»
یکی از مدعاهایی که به طور معمول در مقوله آزادی بیان میشود، این است که شما افراد را در بروز و ظهور سبک زندگی خود در محیط اجتماع آزاد بگذارید، مردم خودشان میان این ها انتخاب میکنند.
مثلا بیان میشود که ای حکومت؛ تو در چینش وضعیت اجتماعی دخالتی نکن، بگذار مردم خود بین خوب و بد انتخاب کنند. بگذار عدهای که به یک چهارچوب های دینی اعتقاد ندارند، با هر سر و شکلی که تمایل دارند در خیابان ها حاضر شوند و آن عدهای هم که به آن چهارچوب های دینی و اخلاقی خود را پایبند میبینند، آزاد هستند که به اینها نگاه نکنند و به اصطلاح دینشان به خطر نیفتد!
هر دو را آزاد بگذار.
تو محیط را برای هر دو به یک میزان امن کن، کاری به هیچکدام نداشته باش، آنگاه آنها خود دست به انتخاب میزنند؛ این آزادی است.
مگر غیر از این است که جوهرهی ایمان، متشکل از سه عنصر آگاهی، آزادی و انتخاب است؟ تو اگر به فکر ایمان مردمت هستی و دغدغهی دینداری آنها را هم داری، ابتدا باید آنها را آزاد بگذاری و بعد اجازه انتخاب به آنها بدهی. محیط اجتماعی را آزاد بگذار و اجازه بده مردمت خود انتخاب کنند.
در ابتدا بنظر میرسد که با استدلال دقیقی مواجهیم، اما بعد از کمی بالا پایین کردن، متوجه امری میشویم که این استدلال را مخدوش میسازد. این استدلال بر یک پیش فرض ساده بنا شده و آن این است که مردم، در یک محیط ایزوله و سالم، بین x و y دست به انتخاب میزنند؛
به عبارت دیگر پیش فرض این استدلال آن است که افراد مختلف جامعه، از یک نقطهی برابر و یکسان دست به انتخاب میزنند و هیچ امر بیرونیای انتخاب های این افراد را تحت تاثیر قرار نمیدهد.
اما آیا این پیش فرض صحیح است؟ آیا محیط اجتماعی بر انتخاب های ما اثرگذار نیست؟ آیا شرایطی که ما در خیابان، دانشگاه، مدرسه، محل کار و هر محیط اجتماعی دیگری هر روز مشاهده کرده و با آن درگیر هستیم، بر انتخاب های ما اثر گذار نیستند؟ آیا این شرایط اجتماعی و بیرونی، بعضی انتخاب های درونی را برای ما سخت و برخی دیگر را آسان نمیکنند؟
آیا در چنین وضعیتی میتوانیم از انتخاب آزادانه و آگاهانه صحبت کنیم؟
آیا میتوان محیط جامعه ای را غرق در انواع زمینههای فساد رها کرد و بیان داشت افراد این جامعه «آزاد» هستند که به این فساد ها مبتلا نشوند؟ آیا واقعاً این مردم به معنی دقیق کلمه در «مقام انتخاب» قرار دارند؟
اینجاست که میتوان آن حدیث شریف نبوی(ص) را بخاطر آورد که فرمود:
کادَ الْفَقْرُ أَنْ یکونَ کفْراً...
وقتی فقر به عنوان یک عامل بیرونی و اجتماعی که بر یک شخص تحمیل میشود، این قدر قدرت دارد که انسان را به کفر، که یک حالت و انتخاب درونی است، نزدیک کند، چطور میتوان پذیرفت که یک انسان، در یک محیط اجتماعیای که زیر سایهی انواع فشارها و فساد ها قرار گرفته میتواند «آزادانه» و «آگاهانه» دست به انتخاب ایمان بزند و در گام بالاتر این انتخاب را حفظ کند؟
آیا واقعاً او در این جامعه در انتخاب آزاد است؟
بحث اصلا بر سر این نیست که مردم را به زور به بهشت بفرستیم؛ بحث بر سر این است که مردم را به زور به جهنم نفرستیم!
👤 مغضوب علیه
🆔@Basij_Law_Sbu