خسته ای... اما لبخند میزنی نگاهم میکنی نمیدانم چرا اما تو را عجبیب همدرد خودمیدانم شاید نمیدانی اما تکیه گاهی مطمئن برای غم ها و ناگفته هایم هستی گرمی دستانت و نوازش نگاهت ارامِ من است. حضورت اشارتی ست زینب گونه هان ، که دردمندی به تو دخیل بسته است.
خسته ای... اما لبخند میزنی نگاهم میکنی نمیدانم چرا اما تو را عجبیب همدرد خودمیدانم شاید نمیدانی اما تکیه گاهی مطمئن برای غم ها و ناگفته هایم هستی گرمی دستانت و نوازش نگاهت ارامِ من است. حضورت اشارتی ست زینب گونه هان ، که دردمندی به تو دخیل بسته است.