View in Telegram
▨ نام شعر: گرگِ هار ▨ شاعر: مهدی اخوان ثالث ▨ با صدای: مهدی اخوان ثالث ▨ پالایش و تنظیم: شهروز شنیدن این شعر با صدای شاعر ــــــــــــــــ گرگِ هاری شده‌ام، هرزه‌پوی و دله‌دو شب درین دشت زمستان‌زده‌ی بی‌همه‌چیز می‌دوم، برده ز هر باد گرو. چشم‌هایم چو دو کانون شرار، صف تاریکی شب را شکَنَد. همه بی‌رحمی و فرمانِ فرار. گرگ هاری شده‌ام، خونِ مرا ظلمتِ زهر کرده چون شعله‌ی چشمِ تو سیاه تو چه آسوده و بی‌باک خرامی به بَرَم! آه، می‌ترسم، آه! آه، می‌ترسم از آن لحظه‌ی پر لذت و شوق که تو خود را نگری، مانده نومید ز هرگونه دفاع، زیر چنگِ خشنِ وحشی و خونخوارِ منی. پوپکم! آهوکم! چه نشستی غافل؟ کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی. پس از این دره‌ی ژرف جای خمیازه‌ی جادو‌شده‌ی غارِ سیاه پشت آن قله‌ی پوشیده ز برف نیست چیزی، خبری، ور تو را گفتم چیز دگری هست، نبود جز فریبِ دگری من از این غفلتِ معصومِ تو، ای شعله‌ی پاک! بیشتر سوزم و دندان به جگر می‌فشرم. منشین با من، با من منشین تو چه دانی که چه افسونگر و بی‌پا و سرم؟ تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده‌ی من، چه جنونی، چه نیازی، چه غمی‌ست؟ یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز، بر من افتد، چه عذاب و ستمی‌ست. دردم این نیست ولی، دردم این است که من بی‌تو دگر از جهان دورم و بی‌خویشتنم. پوپکم !آهوکم! تا جنون فاصله‌ای نیست از اینجا که منم. مگرم سوی تو راهی باشد، چون فروغِ نگهت ورنه دیگر به چه کار آیم من بی تو؟ چون مرده‌ی چشمِ سیهت. منشین اما با من منشین تکیه بر من مکن ای پرده‌ی طنازِ حریر! که شراری شده‌ام پوپکم! آهوکم! گرگ هاری شده‌ام. ▨ مهدی اخوان ثالث متخلص به م. امید از دفتر شعر زمستان منتشر شده به سال ۱۳۳۵ ــــــــــــــــ پی‌نوشت: شعر در نسخه‌ی چاپ شده، با نسخه‌ی این خوانش تفاوت هایی دارد، این خوانش، در آخرین سالِ زندگی اخوان انجام شده و از نسخه‌ی چاپ شده‌ی قدیمی، طولانی‌تر و کامل‌تر است. ─────♬ ───── شعر با صدای شاعر | @schahrouzk
Telegram Center
Telegram Center
Channel