View in Telegram
ادامه‌‌ی شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» ــــــــــــــــ ... تمام بوسه‌ها و نوازش‌ها {تمام لحظه‌های سعادت} می‌دانستند که دست‌های {دستان} تو ویران خواهد شد و من نگاه نکردم تا آن زمان که پنجره‌ی ساعت گشوده شد و آن قناری غمگین چهار بار نواخت چهار بار نواخت و من به آن زن کوچک برخوردم که چشم‌هایش، مانند لانه‌های خالی سیمرغان بودند و آنچنان که در تحرک ران‌هایش می‌رفت گویی بکارت رویای پرشُکوه مرا با خود به سوی بستر شب می‌برد. آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ آیا دوباره باغچه‌ها {باغچه} را بنفشه خواهم کاشت؟ و شمعدانی‌ها را در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟ آیا دوباره روی لیوان‌ها خواهم رقصید؟ آیا دوباره زنگِ در مرا به سوی انتظار صدا خواهد برد؟ به مادرم گفتم: «دیگر تمام شد!» گفتم: «همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتد. باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم.» انسان پوک انسان پوکِ پر از اعتماد نگاه کن که دندان‌هایش چگونه وقت جویدن سرود می‌خوانند و چشم‌هایش چگونه وقت خیره‌شدن می‌درند و او چگونه از کنار درختانِ خیس می‌گذرد: صبور، سنگین، سرگردان. در ساعت چهار در لحظه‌ای که رشته‌های {رشته‌ی} آبیِ رگ‌هایش مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش بالا خزیده‌اند و در شقیقه‌های منقلبش آن هجای خونین را تکرار می‌کنند: -سلام -سلام ... ▨ فروغ فرخزاد از دفتر شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» ـــــــــــــــــ پی‌نوشت اول: متن شعر منطبق بر خوانش شاعر است و با نسخه‌ی چاپ شده در کتاب، تفاوت‌هایی دارد. شکل مکتوب شعر‌، در داخل آکولاد {} آمده است. پی‌نوشت دوم: شعر ادامه دارد اما متاسفانه خوانش فروغ از بقیه‌ی شعر در اختیار ما نیست. ─────♬ ───── شعر با صدای شاعر | @schahrouzk
Telegram Center
Telegram Center
Channel