View in Telegram
جمعه که شد صبح ِ سحر پا شدم! تیپ زدم، زود مهیا شدم! رفتم و دیدم که کِشیدند صف ملت ِ پرشور و شعور و شعف از همه سو خلق سرازیر ِ آن هر که کمک کرد به تکثیر ِ آن پیر و جوان، چادری و بدحجاب داخل یک قاب، وَ در یک رکاب شور چنان بود، جلو میزدند گو صف نذریست، پلو میزدند بود پر از بچه‌ی رای اَوَلی توی همان ثانیه دیدم ولی... داخل این خِیل که ایرانی‌اند چند نفر توی صف افغانی‌اند تازه یکی دیدم اروپایی است یکدَفِه!! دیدم صف ِ نانوایی است آمده‌ بودم به صف ِ بَربَری وای چه نانی، شُدَمَش مُشتری بود چنان داغ، اُجاق و تنور که نَتَوان کرد همینجور عبور رونق ِ آن بود ز ِ بوی خُوشش جلوه‌ی خشخاشی مردم کُشش عمه‌ی من که همه جا جاش بود زنگ زدم توی صف ِ آش بود هر که مسیری عوضی میرود توی صف ِ "کله‌پَزی" میرود گر چه خداوند حَی و حاضر است آنکه به تو نان بدهد شاطر است ما که ندیدیم صَف ِ خَلوتی غیر ِ صف ِ مدرسه‌ی دولتی #محمود_برزین @barziiiiiin
Telegram Center
Telegram Center
Channel