View in Telegram
#نیمایی شهرِ من از قُرُقگاهِ اسفندیِ کور زخمی از رنجِ آبانِ در خاک و خون آرمیده می‌کشاند تنِ خسته‌اش را تا درِ غرفه‌های بهارانِ گل‌پوش شهرِ من، شهرِ دلگیر شهرِ تکیده باد اما آمدشدن‌‌های پی در پیِ فصل‌ها را چاوُشانه ولی خشمگین می‌زند جار دشت اما بقچۀ رخت‌های زمستانی‌اش را گوشۀ گنجه‌های فراموش، کرده تلنبار باز پوشیده شولای سبزینه‌اش را در کناری نهاده غم و کینه‌اش را جای‌جایی سرِ شاخه‌ها غنچه‌هایی دمیده با من بگو آه... ای شهرِ غمگین باز لبخنده‌ای بر لبانت خواهد نشست از سرِ شادمانی؟ بر لبی می‌توان بوسه‌ای زد آشکارا نه، حتی نهانی؟ آه... ای شهرِ در کوچه‌های تو طوفان وزیده شهرِِ من، شهرِ دلگیر شهرِ تکیده! شهرِ یک عمر شادی ‌ندیده...! اردیبهشت ١٤٠١ #محمدجلیل_مظفری https://t.center/barfitarinaghosh
Telegram Center
Telegram Center
Channel