View in Telegram
💥 بابام از میان اتاق می نالید که: « خدایا غضبت را از ما دور کن» ولی خدا به حرف بابام گوش نمی کرد. سیل می آمد. خشمگین می شد. 🔸می شست و می رفت. کف به لب می آورد. پل های چوبی را می برد. زورش به خانه های بالاشهر که از سنگ و آجر ساخته شده بودند نمی رسید اما به ما که می رسید تمام دق دلش را خالی می کرد. 🌹علی_اشرف_درویشیان ⭐️@bamystar
Telegram Center
Telegram Center
Channel