بلوطستان | baloutestan

#شاهنامه
Channel
Logo of the Telegram channel بلوطستان | baloutestan
@baloutestanPromote
2.33K
subscribers
28.2K
photos
3.32K
videos
6.98K
links
🔸نشریه‌ي خبری-تحلیلی 🔸درباره اقوام زاگرسی لر و لک 🔸مدیرمسئول: محمد بساطی @besaty 🔸دبیر تلگرام: عباس دارایی @abasdaraee61 🔸اینستاگرام: instagram.com/baloutestan 🔸ایتا: eitaa.com/baloutestan
.
پند فردوسی: سخن مانَد از تو همی یادگار!

دکتر محمدجعفر محمدزاده

قیام فریدون و کاوه تمثل حکومت‌هایی است که هم شایستگان بر آن سالارند و هم مردم همراه حکومت‌اند.
کار ضحاک در یک هم‌بستگی فراگیر ساخته شد: تدبیر فرانک، مادر فریدون، فداکاری دهقانی وطن‌دوست و ماجرای گاو برمایون یا پرمایه، برومند شدن فریدون، همراهی افرادی از درون کاخ ضحاک، قیام کاوه و خیزش عمومی، فراهم شدن امکان مبارزه برای دلاورانی از مردم ستم‌دیده و در نهایت دلیری‌های فریدون با توان و قوت رهبری‌اش باعث شد حکومت ضحاک سرنگون شود:

ببردند ضحاک را بسته زار
به پشت هیونی‌ بر افکنده خوار
(بیت ۴۷۵)
فریدون قصد داشت ضحاک را بکشد، اما سروشی به او پیغام داد که او را نکشد. او را تا دماوند ببرد و به‌ بند بکشد:

همی‌راند او را به کوه‌ اندرون
همی‌خواست کردن سرش را نگون

همان‌گه بیامد خجسته سروش
به چربی یکی راز گفتش به‌ گوش

که این بسته را تا دماوند‌کوه
ببر همچنین تازنان بی‌گروه
(بیت‌های ۴۷۹-۴۸۲)

فریدون نیز چنان کرد که از سروش شنید:

به کوه اندرون جای تنگش گزید
نگه کرد غاری بنش ناپدید

بیاورد مسمارهای گران
به‌ جایی که مغزش نبود، اندر آن

فروبرد و بسته بدان کوه باز
بدان تا بمانَد به سختی دراز

ببستش بر آن گونه آویخته
وزو خون دل بر زمین ریخته
(بیت‌های ۴۸۵-۴۸۸)

ثعالبی می‌گوید: در روایات نادرست و خردناپذیرِ مغان آمده است که ضحاک همچنان در کوه دماوند زنده است و تا روز رستاخیز خواهد زیست (ص ۱۳۲).
و در تاریخ طبری (ص ۱۳۸) هم می‌خوانیم: به پندار عجمان [ضحاک] تا کنون آنجا دربندِ آهنین است و شکنجه می‌بیند... و به پندار بعضی، ضحاک را در کوهستان به‌ بند و زندان کرد و گروهی از جن را بر او گماشت.
فردوسی حکیم است و خردورز. این نقل‌های کهن را در شاهنامه نمی‌آورد و داستان را در تعلیق رها می‌کند و به‌جای آن پندهای درخور و شایسته می‌دهد؛ گویی می‌خواهد بگوید جهان ضحاک ــ‌که با همه ویژگی‌هایی که داشت بر اثر خودپرستی جمشید پادشاهی گرفت‌ــ رفت و جهان پس از این نیز آمدن و رفتن‌های بسیار دارد که باید از آن پند گرفت.
سپس پندهای خود را چنین آغاز می‌کند:

بیا تا جهان را به بد نسپریم
به کوشش همه دستِ نیکی بریم

همان گنج دینار و کاخ بلند
نخواهد بُدن مر تو را سودمند
(ب. ۴۸۹ و ۴۹۹)

فردوسی اینجا جایگاه سخن را یک بار دیگر برمی‌افرازد و بهترین یادگار انسان را گفتار خردمندانه و کردار نیک‌اندیشانه برمی‌شمرد:

سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوارمایه مدار
(ب. ۴۹۲)
سپس ستیغ سخن را با این دو بیت که شهرت عام یافته است فتح می‌کند:
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکوی
تو داد و دهش کن فریدون توی
(ب. ۴۹۳-۴۹۴)

در اینجا فردوسی که گویی گواه همه تاریخ است بار دیگر پندی حکیمانه می‌دهد و فریدونی ساختن جهان ضحاکی را نتیجه داد و دانایی و... می‌داند. و جهان را چنین مخاطب قرار می‌دهد:

جهانا چه بدمهر و بد‌گوهری
که خود پرورانی و خود بشکری!

نگه کن کجا آفریدون گُرد
که از تخم ضحاک شاهی ببرد

ببُد در جهان پنج‌سد سال شاه
بِدآخر بشد، ماند از او جایگاه

جهان جهان دیگری را سپرد
جز از درد و اندوه چیزی نبرد!

چنینیم یکسر کِه و مِه همه
تو خواهی شُبان باش، خواهی رمه!
(ب. ۴۹۹-۵۰۳)

#فردوسی
#شاهنامه
#پارسی_گویان
#حکیم_توس
#ایران
#بلوطستان


🅱️ @baloutestan
.
فردوسی‌شناخت(۱)

مرگ‌اندیشی و اعتراض

دکترمحمدجعفر محمدزاده

مرگ را باید اندیشید، گرچه اندیشیدن درباره مرگ راه به جایی نبرد؛ مرگ اندیشی نه به معنی ترسیدن از مرگ است، انسان ویریا(تیزویر، با هوش)، بارها و بارها راههای باریک را می‌پیماید و اندیشیده‌ها و نیندیشیده‌های مرگ را می‌اندیشد.
با یادآوری داستانی از شاهنامه یک نمونه از مرگ‌اندیشی حکیم توس را خواهید دید.
طهمورث فرزند هوشنگ و سومین پادشاه پیشدادی است و سی‌ سال پادشاهی کرد. در دوره سی‌ساله پادشاهی او کارهای مهمی انجام شده است؛ از آن جمله است اهلی کردن بعضی حیوانات و پرندگان و دست‌آموز کردن آنها، ایجاد صنایع ریسندگی و... .
در همه منابع تاریخی، طهمورث دستوری(وزیر، هوشیار) پاک و درستکار داشته که بسیار پارسا بوده و او را در کارهای مهم یاری می‌رسانده است.
دیوان بر کار طهمورث و دستور او رشک می‌بردند و کمر به نابودی او می‌بندند. طهمورث از کار دیوان آگاه می‌شود و آنها را شکست می‌دهد.
در نگاه همه منابع، مهم‌ترین دستاورد دوره طهمورث کوتاه کردن دست دیوان از زندگی مردم بود و برای همین به «طهمورثِ دیو‌بند» شهرت دارد.
در جنگ با دیوان، او دو بهره از آنها را شکست داد و بقیه را به بند کشید. دیوان از او زنهار خواستند و گفتند اگر ما را زینهار دهی، تو را هنری تازه می‌آموزیم، و این‌گونه آنها به شاه نوشتن آموختند:
نبشتن به خسـرو بیاموختنـد
دلش را چو خورشید بفروختند
نبشته یکی نی، چه نزدیک سی
چه رومی و چه تازی و پارسی
چه سُغدی و چینی و چه پهلوی
نگاریـدنِ آن کجـا بشنـوی
(بیت‌های ۴۲-۴۴)

در پایان سی سال پادشاهی او، فردوسی چنین می‌گوید:
برفت و سر آمد بر او روزگار
همه رنج او ماند از او یادگار
(بیت ۴۶)

و زبان به اعتراض و پرسشی حکیمانه می‌گشاید.
در نگاه حکیم و فیلسوف، پرسیدن با انکار متفاوت است و تردید پایه باور است. این همان اندیشه‌ انتقادی است که فردوسی در ادبیات فارسی پایه‌گذاری کرد و در سخنِ سخنورانی چون خیام، سنایی و حافظ نیز به گوش می‌رسد.
فردوسی، در پایان عمر طهمورث، مرگ‌اندیشانه چنین می‌فرماید:
جهانا! مپرور چو خواهی دُرود
چو می‌بدروی، پروریدن چه سود؟!
(بیت ۴۷)

پ.ن: بیت‌ها از روی شاهنامه دوجلدی خالقی مطلق برگزیده شده است.


#فردوسی
#ادبیات
#شاهنامه
#فردوسی‌شناخت
#شعر
#بلوطستان
#فرهنگ
#فلسفه
#جهان

🅱️ @baloutestan
#شاهنامه_خوانی

🔸 به اطلاع دبیران محترم ادبیات فارسی می رساند انجمن شاهنامه پژوهان استان لرستان، روز شنبه ۳/ ۱۲/ ۹۷ جشنواره شاهنامه خوانی اقوام لر را در تالار شهید آوینی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان لرستان با حضور شاهنامه خوانان و نقالان استان همراه با موسیقی حماسی برگزار می کند.
🔸 از کلیه دبیران ارجمند ادبیات دعوت می شود همراه با خانواده محترم در این مراسم شرکت کنند. به دبیران ادبیات حاضر در مراسم، گواهی حضور در همایش اعطا می شود.
🔸همکاران محترم می توانند به دانش آموزان نیز جهت حضور در مراسم برای آشنایی با لحن حماسی اطلاع رسانی کنند‌. شروع مراسم ساعت ۳۰ / ۱۸ سخنرانان همایش:
دکتر کامین عالی پور
دکتر حسین جبارپور

🅱 @baloutestan
حکایت ضامن آهو و ابومنصور
#شاهنامه

تقریباً اکثر مردم ایران، خصوصاً شیعیان، حکایت ضامن آهو را شنیده‏اند، حکایتی که گوید آهویی از پیش یک شکارچی گریخت و به حضرت رضا(ع) پناه آورد. حضرت هم ضمانت آن حیوان را در برابر شکارچی کرد و آزادش نمود. اما کمتر کسی می‏داند که شکارچی این داستان همان ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسیِ فراهم آورندۀ شاهنامۀ منثور و محبوب فردوسی بوده است. شیخ صدوق که یکی از فقهای بزرگ شیعی بوده و در قلمرو آل بویه می‏زیسته یک سال پس از کشته شدن ابومنصور به طوس آمده و کتاب مهم خود ( عیون اخبار الرضا) را دربارۀ همین سفر و کرامات حضرت رضا(ع) نوشته است. دو کرامتِ کتابِ عیون مربوط به ارتباط ابومنصور با آن حضرت است. به نوشته شیخ صدوق مردم طوس به وی گفته‎اند که ابومنصور می‏گفته است ابتدا ارادت چندانی به حضرت رضا(ع) نداشتم تا این که روزی هنگام شکار، آهویی از پیش من گریخت و من در پی آن اسب تاختم. آهو که درمانده شده بود به چهار دیواری حرم حضرت رضا پناه برد و اسبم از تعقیب او باز ایستاد؛ به طوری که هر چه آن را هی کردم قدمی پیش نگذاشت و من دانستم که حضرت شفیع آن حیوان شده است. بدان سبب از ارادتمندان آن امام شدم و هر شب جمعه به زیارت مرقدش می‏رفتم و حاجات خود را از او می‏خواستم. از جمله فرزند پسر نداشتم و آرزو کردم که صاحب پسری شوم و حضرت آرزویم را برآورد و فرزند دار شدم.
چه حکایت شیخ صدوق واقعاً روی داده باشد و چه نه، ابومنصور دو پسر به نامهای منصور و عبدالله داشته که بیست سال پس از مرگ پدرشان صاحب مقامهای بالایی در خراسان و طوس شده و هر دو، خصوصاً منصور، به حمایت فردوسی پرداخته‏اند تا او بتواند با فراغ بال به نظم شاهنامه همت بگمارد . حکایت ضامن آهو به بهترین شکلی دو هویّت ملّی و شیعی مردم ایران را به هم پیوند زده است. جالب این که مظهر هر دو هویّت مردم ایران، آرامگاه فردوسی و حرم حضرت رضا(ع)، به فاصلۀ چهار فرسخ از هم در یک گوشه مملکت ما (طوس و مشهد) قرار گرفته‏اند.

برگرفته از کتاب حماسه سرای شهر من
تالیف: مهدی سیدیhttp://telegram.me/baloutestan