🌹 سلام صبح آخر هفتهتون گلباران 🌷 بيدار شو امروز از زندگى 🌹 از خنده گل از عطر صبح لذت ببر 🌷 گلايه و تلخى را بسپار به نسيم 🌹 تا با خودش ببرد زندگى پُر است 🌷 از شادىهاى كوچک آنها را درياب...
🔻نخود سیاه تنها برای تهیه ی لپه کاشته می گردد. همه ی نخودها به همان گونه که درو می شوند استفاده می گردند و آنها را تغییر شکل نمی دهند جز نخود سیاه که هیچ گاه به صورت اصلی برای فروش به بازار نمی برند و چون به عمل آمد نخست آن را در آب می ریزند تا خیس بخورد و به صورت لپه در بیاید سپس می فروختند.
🔻نخود سیاه در هیچ مغازه ای پیدا نمی شود، در گذشته هیچ کس هم دنبال نخود سیاه نمی رفت و در اصطلـاح اگر کسی را به دنبال نخود سیاه می فرستادند، در حقیقت او را به دنبال چیزی فرستاده بودند که در هیچ دکانی پیدا نمی شد.
در زمان ناصرالدین شاه اولین تلگرافخانه تأسیس شد اما مردم استقبالی نکردند و کسی باور نداشت پیامش با سیم به شهر دیگری برود. به ناصرالدین شاه گفتند تلگرافخانه بیمشتری مانده و کارمندانش آنجا بیکار نشسته اند. ناصرالدین شاه دستور داد به مدت یک ماه مردم بیایند مجانی هر چه میخواهند تلگراف بزنند و چون مفت شد همه هجوم آوردند و بعد از مدتی دیدند پیامهایشان به مقصد میرسد و به همین خاطر هجوم مردم روز به روز زیادتر شد در حدی که دیگر کارمندان قادر به پاسخگویی نبودند. سرانجام ناصرالدین شاه که مطمئن شده بود مردم ارزش تلگراف را فهمیدهاند، دستور داد سر در تلگراف خانه تابلویی بزنند بدین مضمون: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع» و اصطلاح حرف مفت زدن از آن زمان به یادگار مانده است.
سر یک چهار راه پشت چراغ راهنمایی چراغ قرمز هست و دو ماشین از چراغ قرمز رد میشن اما افسر راهنمایی رانندگی فقط ماشین اول را جریمه میکند چرا ماشین دوم جریمه نشد؟
بعد از مرگ ابراهیم رئیسی و پیشگویی های عجیب سیمپسونها بشدت دنبال سری کامل این مجموعه بودم که ببینیم دیگه قراره چه اتفاقی تو ایران بیافته... تا اینکه دیدم اینجا همه رو بدون سانسور گذاشته👇 🎥 @SimpSons
در ژاپن برای حدس زدن ویژگی های شخصیتی دیگران بیشتر از گروه خونی استفاده میشود تا طالع بینی ؟🤔
- گروه خونی A، که بیشتر جمعیت ژاپن را در بر میگیرد را افرادی منظم و خجالتی میدانند - افراد گروه خونی O، خوش بین و بلندپرواز هستند - و افراد گروه خونی نادر AB، آدم های عجیب و غریبی هستند و رفتارهای غیر متعارفی دارند - افراد گروه خونی B هم خودخواه و مغرور هستند و بین ژاپنی ها محبوبیت زیادی ندارند
من آرمین هستم تو سردخانه بیمارستان امام رضا تبریز کار میکنم کارم اینه که متوفیان تحویل از بخش میگیرم و بعد تحویل خانواده هاشون میدم یه روز دم اذان غروب جنازه پسر جوانی آوردن همکارم پاشد کارهاشون انجام بده یهو گوشیش زنگ خورد کارشو سپرد به من رفت بیرون کسی هم نبود فقط من بودم و جنازه پسر جون تو دلم افسوس میخورد یهو یه نسیم خیلی خنکی بهم خورد فک کردم پنجره بازه نگاه کردم دیدم نیست بیخیال شدم کاور جنازه رو آماده کردم برگشتم سمت جنازه دیدم که سینه اش بالا و پایین میشه فکر کردم خیالاتی شدم دستکش دستم کردم ماسکمو زدم جنازه جوان روی میز بود دوباره حرکت ضعیف سینه اش رو دیدم نمیدونستم خیالاتی شدم یا نه و یه ترسی تو جونم نشست رفتم منتظر همکارم شدم دیدم با لبخندون اومد ولی وقتی رنگمو ذید متعجب پرسید چی شده ولی واقعیتش روم نشد بگم ترسیدم ترجیح دادم سکوت کنم جلو بیمارستان غوغایی بود فامیلهای جوان شئون میکردن مادرش بیتابی میکرد میگفت یا فاطمه زهرا بهم گفتی بچتو بهت میبخشم التماس میکرد بیاد پیش فرزندش میگفت زنده اس بچم نمرده ...وقتی حرفهای مادرش میشنیدم قلبم می ایستاد ... با همکارم برگشتیم غسال خانه ولی تا همکارم جنازه رو دید با صدای بلند گفت یا ابلفض .... متعجب برگشتم سمتش هول زده گفت یا امام حسین جنازه نفس میکشه.... سریع با کادر اورژانس تماس گرفتن اومدن علائم حیاتی جوان رو بررسی کردن در مقابل جلو چشم همه جوان برگردون به بخش مراقبتهای ویژه نمیدونم مادر جوان چه خوبی کرده بود خدا اینجوری جوابش داد بعد ماها بیمار سرطانی خوب شد و به زندگی معمولی برگشت هیچ موقع این اتفاق فراموش نمیکنم سالها گذشت تا من تصادف کردم بخاطر اینکه تاریخ گواهینامه ام گذشته بود افتادم زندان باید دیه فرد کشته شده رو میدادم یه سال بود زندانی بودم فهمیدم یه خیر دیه منو داد و آزاد شدم بعد آزادی آدرس خیر گرفتم برا تشکر رفتم دم منزلشون تو همون نگاه اول من مادر جوان که همون خیر من بود شناختم از فرزندشون سوال کردم گفت خداروشکر خوب هستن ... همیشه به این موضوع فکر میکنم مگه میشه خوبی که بخاطر خدا انجام میشه بی جواب بمونه نه نمیشه ....