فتوحات خیالی و ترویج تاریخ نگاری زرد
آقای قشقاوی دیپلمات وزارت خارجه در یک برنامه تلویزیونی از تجزیه ایران سخن گفته و مدعی شده که در عهدنامه های گلستان و ترکمان چای ، چچن و اینگوش و در عهدنامه آخال ترکمنستان و ازبکستان و تاجیکستان و قزاقستان و.....از ایران تجزیه شده اند ، این سخنان از چند جهت جای تاسف دارد :
۱.سطح اطلاعات و آگاهیهای تاریخی دیپلمات با سابقه ما
۲. ترویج این ادعاها در برنامه تلویزیونی
۳. نگاه غیر علمی به تاریخ
جناب قشقاوی شما که مدعی حاکمیت ایران بر قزاقستان و یا چچن و اینگوش تا زمان قاجاریه هستید می توانید نام یگ حاکم ایرانی قزاقستان و ازبکستان و تاجیکستان و یا چچن و اینگوش در عصر صفوی یا زندیه و یا حتی دوران باستان را ذکر کنید ؟ می توانید یک سکه ایرانی ضرب شده در قزاقستان یا چچن و اوستیا را ارائه کنید ؟ این که مثلا اوستایی ها هم تبار ما هستند و یا تاجیکستان فارسی زبان هستند دلیل بر حاکمیت قبلی ایران بر این سرزمین ها نیست چه برسد به چچن و اینگوش و قزاقستان که اصلا شاید پیک و سفیری هم از ایران گذرش به آن جاها نیافتاده تا چه رسد به حاکمیت ایران بر این سرزمین ها؟!
در خاتمه یادداشت چند وقت پیش استاد دکتر گودرز رشتیانی درباره نگاه غلط به مساله عهدنامه آخال در تاریخ نگاری ایرانی را باز نشر می کنم باشد که این نگاه به تاریخ تصحیح گردد:
⚜️پیمان آخال⚜️
سایهٔ سنگین قاجارستیزی و توهم بر تاریخنگری
پیمان آخال در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ برابر با ۳۰ شهریور ۱۲۶۰ مابین ایران و روسیهٔ تزاری به امضاء رسید. با وجود آنکه متن عهدنامه به فارسی و روسی در دسترس است اما بسیاری از پژوهشگران، بدون مطالعه دقیق آن، نتایجی خارج از واقعیت تاریخی می گیرند. هرکس که مختصر مطالعهای در تاریخ ایران از بعد از تیموریان و روی کارآمدن صفویان کرده باشد نیک میداند که بیشتر این مناطق با قدرتگیری ازبکان و بیرون راندن شاهزادگان تیموری از فرارود(ماوراءالنهر) به سلطهٔ خانات شیبانی و جانشینان آنها رسید و در خوارزم نیز خاننشین مستقلی از ایران شکل گرفت. همه منابع صفوی و اسناد و مکاتبات بازمانده از آن دوره گویای استقلال این خانات از دولت صفوی و آمودریا به عنوان مرز طرفین است. اما بعد از مرگ شاهعباس بزرگ و بهویژه با سقوط صفویان مرز ایران با خانات آسیای مرکزی (خیوه و بخارا) از سرخس فراتر نرفت. تنها در دورهٔ نادرشاه افشار بود که سربازان ایرانی چونان گردبادی خوارزم و بخارا را هم درنوردیدند اما این گرباد به همان سرعت فرونشست و از لحظهٔ مرگ او و بعد آن در دورهٔ زندیان همه این مناطق و حتی شهر مرو هم عملاً از دست رفت. از آن روز و روزگار روستاییان و شهرنشینان مرزی در سرخس، قوچان، گنبد و حتی مشهد و نیشابور و سبزوار به دلیل حملات گاهوبیگاه ترکمانان به تیرگی تمام گراییده بود. به قدری اوضاع تیرهوتار بود که اسرا و بردگان ایرانی مهمترین منبع درامد بازار بردهفروشان خیوه بودند. آقامحمدشاه قاجار و بعداً شاهزاده باکفایت عباسمیرزا نیز نتوانستند مرزهای ایران را فراتر از سرخس پیش ببرند. همزمان، روسیه تزاری شروع به تصرف آسیای مرکزی کرد و در نهایت با شکست ترکمانان تکه در نبرد گوکتپه در ۱۸۸۱ به مرزهای ایران رسید. در واقع پیمان آخال یک قرارداد تعیین دقیق مرزی بین دو کشور بود نه چیزی فراتر از آن. دست بر قضا از این تاریخ به بعد، روستانشینان و شهرنشینان مرزی ایران نفس راحتی کشیده، از ایلغار ترکمانان در امان ماندند و از کنترل و سلطهٔ روسها بر مرزها رضایت کامل داشتند. شاید اگر دولت قاجار قدرت نظامی کافی داشت و اگر پیش از روسها میتوانست مرو را در اختیار بگیرد وضعیت تعیین مرز مقداری تغییر میکرد و این شهر بخشی از ولایت خراسان میشد.
✍🏼 دکتر گودرز رشتیانی
استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، تاریخپژوه حوزهٔ جغرافیای آسیای مرکزی و قفقاز
@IIFOM_CO
@qajariranhistory
https://t.center/bahmanighajar