یکی در شروع و دیگری در میانهی زندگی، یکی مشتگرهکرده و دیگری گویی میانِ یک آهکشیدنی طولانی و عمیق، یخزدهاند.
انگار به اندازهی تمامِ طولِ تاریخ قرار است ایستاده و مبهوت چشمشان به بزنگاهی خیره بماند که ورق برمیگرداند و تمام میکند.
شاید هم ماندهاند منتظرِ حداقلها که دستِکم کسانی یادشان کنند لابلای روزمرِگیها و روزمَرْگیها، گرانی، بیپولی، قسط و اجاره و...
شاید اما یخزده ماییم، مقابل حادثهها و تصویرهایی که پیدرپی و سریع میروند و میآیند.
ما خود را به یخزدگی زدهایم یا یخمان زدهاند؟ چه فرق میکند؟
صادقانه و بیهیچ خودبزرگپنداری و ادعا به این سوال جواب بدهیم:
ما چقدر در این «کوشش جمعی» سهم داریم؟
ما بصورت عملی چه تلاشی را آغاز کردهایم؟
به بیان روشنتر، ما کدام «آب گوارا» را برای «سهمداشتن» در این «کوشش جمعی» بر خود «تلخ» کردهایم؟
#فرهاد_میثمی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #خوی#زلزله_خوی