🗣 دوست دارم از چه موضوعهایی حرف بزنم؟
راستش موضوعای زیادی هستن که دوس دارم درموردشون حرف بزنم. اصن از فلسفیدن دربارهی همه چی خوشم میاد. دوس دارم چند نفر دور هم بشینیم و درمورد چیزایی مث معنویت، طبیعت، ذهن آگاهی، روابط، عشق و عاشقی، عزت نفس و اینا حرف بزنیم. مثلن ببینیم چرا خیلی از ما آدما، عزت نفس پایینی داریم؟ ریشهاش کجاس و حرفهایی از این دست؛ البته اینم بگم، دوس دارم هیچکدوممون هم عقیده نباشیم. به نظرم اینجوری میتونیم به نظرای جالبتریم برسیم و همو رشد بدیم.
یه موضوع دیگهای که دوس دارم درموردش حرف بزنم، کتابه. وقتی تو یه جمع یکی میاد از کتاب و کتابخونی حرف میزنه، نیشم تا بناگوش باز میشه. اون لحظه حس میکنم میتونم با اون یه نفر، کلی حرف داشته باشم. بیام از هیجانم دربارهی کتابا بگم. از نقد و نظرایی که رو کتاب دارم و کلی چیزای دیگه که فقط خود کتابخونا میدونن چیه حرف بزنم.
شاید آخرین چیزی که دوست دارم دربارهاش با آدمای دور و برم حرف بزنم و باید اونو اول از همه مینوشتم، نوشتنه. دیگه این حسو نمیشه با هر کی شریک شد. حس میکنم دنیای ما نویسندهها یه دنیای منحصر به فرده. نه که بگم ما خاصیم ها. نه. کسی که نوشتن دغدغشه میدونه منظورم چیه. ما بجز این جهان، یه جهان دیگهام داریم که خودمون اون رو خلق میکنیم. هرجور که بخوایم.
حس میکنم خدا ما نویسندهها رو بیشتر از بقیه دوس داره. وقتی نوشتن رو میفرسته که همدمت بشه، دیگه نیازی به هیشکی نداری. اگه این هدیه نیست پس چیه؟ میشی خود خودش. منظورم نوشتنه. نمیدونم شاید منظورمم خداعه. بضی موقهها حس میکنم خدا خودشو پشت این کلمات قایم کرده و هر بار که میام و مینویسم، بهش نزدیکتر میشم. خدا رو میگم. نمیدونم، شایدم خودم رو میگم. آخه آدم با نوشتن به خودشم نزدیکتر میشه. بیشتر خودشو میشناسه. اصن یه وضعیه. همین شعر رو دیدی؟ انگار از عالم غیب برات کلمه و جمله میفرستن. بعدش اینارو کنار هم میچینی میشه شعر. خیلیه هااا. هزار نفرم زور بزنن نمیتونن یه خط شعر بگن. آخه شعر که ساخته نمیشه. شعر مث وحی از یه جای خاص میاد رو دل شاعر و بهش اعجاز میده. معجزه شاعرا شعره دیگه.
خلاصه که حرف زدن دربارهی این چیزایی که بالا گفتم من رو هرجا که باشم به وجد میاره و حس میکنم تا ابد میتونم دربارشون حرف بزنم و لذت ببرم.
✍️بهاره عبدی
#نویسندگی_خلاق
☘@bahareabdinvisande