ششم مرداد ۱۳۴۰؛ ۶۳ سال پيش در چنين روزی صديقه دولتآبادی در تهران درگذشت. درباره انتشار “زبان زنان” میگفت: «الهی زبان زنان از اين هم درازتر شود.»
صديقه دولتآبادی در سال ۱۲۶۱ در دولتآباد اصفهان زاده شد.
پدر و مادرش زميندار و در علم و ادب بلندآوازه بودند: «من تنها دختر خانواده و از هر جهت عزیز بودم. پدرم میگفت: اگر مانند برادرانت درس بخوانی، مانند آنها از من ارث خواهی برد. به سن شش سالگی معلم سرخانهای داشتم كه تحصیلات عربی را در بیروت تمام كرده بود.»
او دبيرستان را در دارالفنون گذراند و ۱۵ ساله بود كه با پزشک دربار وقت ازدواج كرد، ولی ديری نپاييد كه توانست به آسانی طلاق بگيرد، چون پدرش هنگام عقد، حق طلاق را از داماد گرفته و به او داده بود.
۲۰ ساله بود كه با “انجمن مخدرات وطن” همكاری میكرد و ۲۸ ساله بود كه نخستین مدرسه دخترانه ايرانی به نام “امالمدارس” را در اصفهان گشود، ولی چون به ادعای مذهبیون هنجارهای اسلامی در آن رعايت نمیشد، مدرسه را تعطيل و او را سه ماه زندانی كردند.
۳۷ ساله بود كه نخستين روزنامه ويژه زنان ايران را در اصفهان به نام “زبان زنان” منتشر كرد و در سرلوحه آن آورد: «تنها نوشتههای دختران و زنان پذیرفته میشود.»
تأكيد اين روزنامه بر آگاهی سياسی و اجتماعی به زنان، ايجاد آموزشگاه برای دختران و سادهنويسی و سرهنويسی بود.
او حتی پس از اينكه بارها از خشکانديشان كتک خورد و دفتر روزنامهاش را به آتش كشيدند، از پا ننشست و نوشت: «روزنامه زبان زنان از هیچكس ملاحظه ندارد و تنها برای منافع ایران و ایرانیان و سعادت اجتماعی و ترقی زنان قیام كرده است.»
۴۰ ساله بود كه به پاريس رفت و شش سال پس از آن از دانشگاه سوربن كارشناسی ارشد در رشته آموزش و پرورش گرفت و به تهران بازگشت.
او سپس دو دوره ديگر “زبان زنان” را در آورد و در آموزش و پرورش زنان تلاش بسيار كرد، كشف حجاب كرد و در اين كار تا آنجا پيش رفت كه وصيت كرد: «در تشييع جنازه من هيچ باحجابی اجازه شركت نداشته باشد.»
او افزون بر مقالههای روشنگرانهای كه در روزنامه و مجلهاش مینوشت، كتابهای “زندگی من”، “۲۲ نمايشنامه” و “آداب معاشرت” را تأليف كرد كه ماندگارترين آنها آخری است و در آن به برابری حقوق زنان با مردان میپردازد.
صديقه دولتآبادی در ۸۰ سالگی در تهران درگذشت.
https://t.center/bahambarijam/614