رواجِ جهل مرکّب رسیده است به جایی که کرده هر مگسی خویش را خیالْ همایی زِ طورِ مرتبهی موسوی فرود نیاید به دستِ کور گر افتد در این زمانه عصایی زِ زعمِ مائدهی عیسوی به خویش ببالد اگرچه کاسهی خالی بُوَد به دست گدایی زند به نغمهی داوود طعنهْ صوتِ صدایش زمانه بر گلوی هر خَری که بسته درایی