💢 برخورد صبورانه، دلسوزانه و پدرانه
#شهید_حسین_همدانی در
#فتنه_88 حاج حسین بلافاصله مرزی بین معترضان و فتنه گران ترسیم کرد. ایشان، با صبر و حوصله و علم به اینکه بسیاری از معترضان و کسانی که اغتشاش میکنند فریب خوردهاند، صبورانه و دلسوزانه و پدرانه با آنها رفتار میکرد و آنجا که لازم بود در برابر کسانی که در صف ضد انقلاب بودند و با سلاح به مردم حمله میکردند قاطعانه میایستاد تا امنیت را به شهر تهران بازگرداند.
اوایل آذر ماه ۱۳۸۸ بود. سردار همدانی، طبق روال هر روز، با لباس شخصی بر ترک موتور من مینشست و به نقاط مختلف شهر سرکشی میکرد. حوالی میدان هفتتیر عدهای جوان مشغول شعار دادن بودند. سردار گوشهی میدان ایستاده بود و آنها را تماشا میکرد و به نیروهای امنیتی اجازهی دخالت نمیداد. ناگهان یک جوان از میان جمعیت بیرون آمد و سنگی به طرف سردار همدانی پرتاب کرد. سنگ به بدن ایشان خورد. بچههای بسیجی که دور میدان بودند، با مشاهدهی این واقعه ناراحت شدند. به طرف جمعیت رفتند و ضمن متفرق کردن آنها جوان ضارب را نزد سردار همدانی آوردند. سر حاج حسین خون آمده بود. اما بلافاصله، بعد از دیدن آن جوان، گفت: «ضارب ایشان نبود.» و دستور داد او را آزاد کنند.
هر چه بچهها گفتند که ما دیدیم کار ایشان بود، سردار زیر بار نرفت و بالاخره آن جوان را آزاد کردند.
بعد از دقایقی خود جوان پیش سردار همدانی آمد و گفت: «شما که دیدید من ضارب بودم؛ چرا منکر شدید؟!» سردار دقایقی با آن جوان حرف زد و مسائلی را گوشزد کرد. آن جوان هم، که معلوم بود با صحبتهای سردار کاملا قانع شده است، از آنجا دور شد.
بریدهای از کتاب «ساعت شانزده، به وقت حلب»
#پرونده_ویژهادامه
#گزارش در لینک زیر:
🌐 harimeharam.ir/news/42540پایگاه تخصصی حریم حرم
👇🏻t.me/joinchat/AAAAADwOIJiA7qMKAB-8Ng