با توجه به مطالبی که مطرح شد چنین پرسشی پدید میآید که اصلاً عنصری به نام «فریب» چرا و چگونه در تعریف و معنای واژهی «تخنه» به کار گرفته شده؟ در پاسخ به این مسئله باید به شرح داستانی که سرچشمه در اساطیر یونانِ باستان دارند بپردازیم؛ اما به دلیل گستردگی این مبحث آن را به شکلی مختصر و چکیده بیان میکنیم.
در اساطیر یونانی ایزدِ آهنگری و تندیس سازی را با نام «هفائستوس» یا «وولکن» میشناسند. وی فرزند زئوس و هرا و نیز همسرِ آفرودیته است. هفائستوس به دلیل منازعه با زئوس به زمین پرتاب میشود و در جزیرهٔ لمنوس فرود میآید و در این جزیره عاشق آفرودیتهٔ زیبا رو میشود؛ امّا آفرودیته به او خیانت میکند و هفائستوس غضبناک و مغموم از خیانتهای همسر، برای به دام انداختن خیانتکاران، توری نامرئی میبافد که اوج هنر و حیله بوده و قادر به ایجاد توهم و اعجاب است. کمال تکنیک هفائستوس در ساخت این تور این بود که آن را به گونهای طراحی کرد که بتواند در ذهن ناظر کاملاً نامرئی جلوه کند. به عبارت دیگر وجود، کسوت عدم به خود گیرد و این دقیقاً همان چیزی است که عنوان هنر به خود میگیرد. "هنری که اولاً غایتی دارد، ثانیاً متکی بر یک مهارت است و ثالثاً تاثیری شگرف و اعجاب انگیز بر روح مخاطب میگذارد." دیگر مصداق هنرمندی هفائستوس که جامع فن و فریب تخنه و هنر است در ساختن سپر برای «آشیل» یا «آخیلوس» آشکار میشود که آن نیز داستانی مفصل دارد. اما نکتهی قابل توجه داستان این است که این سپرِ جادویی از یک سو نمایانگر اوج صنعت هفائیستوس و از سوی دیگر اوج خلاقیت هنری او در آفرینش صحنههای بدیع و نیز مهمترین مصادیق تلفیقی (خیال یا ابداع) و تخنه (فن) است که در سرود هجدهم ایلیاد توسط هومر به تفضیل به تصویر کشیده شده است.
بدین شکل "در فرهنگ یونانی تخنه به تکنیک و مهارتی گفته میشود که شخص در انجام آن تا حد کمال توانا باشد." بعدها کلمه تخنه در فرهنگ اسلامی _ایرانی به فن و صناعت ترجمه گردید که کاربرد آن در تخصصها و رشتههای مختلف علمی، بهنحوی بازتاب همان مفهوم مهارت در عصرِ کلاسیک یونان بود. در مجموع اهمیتِ فهم تاریخ و ریشه و تبار این واژه ما را در جایگاه کنونی و پیشزمینه های فکریمان در بابِ هنر یاری میرساند. و برخی دلایلِ عناصری که در انواع زمینههای هنر بهکار گرفته میشود را برا یمان روشن تر میگرداند.❄️
بهترین انتقام، گذشتن و رها کردن است بله آنها قلبت را هزار تکه میکنند ؛ بله آنها وقتی بیش از حد محتاجشان هستی رهایت میکنند اما چیزی به تو میدهند که متوجه آن نیستی قدرت سرسختی و موفق شدن، از آن استفاده کن ...!
مارتین اسکورسیزی در نقش ونسان ون گوگ یک دانشجوی جوان هنر خود را در دنیای پر جنب و جوش و آشفته درون نقاشیهای ونسان ون گوگ میبیند. داستان کوتاه کلاغ ها درباره یک دانشجوی جوان هنر است که عاشق کار ون گوگ میشود.
برای اینکه دو نفر برای هـم خوب بـاشنـد، هر کدام باید ابتدا برای خود خوب بـاشد. تا موقعی که متوجه تنهایی خود نشویم، از دیگری بـه عنوان سپری در مقابل تنهایی استفاده مـیکنیم. فقط کسی که بتواند مثل عقاب شجاعانه زندگی کند، قادر است بـه دیگری عشق پیشکش کند…