تبارشناسی واژهی هنر
- بخش دوم
در بخش اول تبارشناسی واژهی هنر به ریشه یابی این کلمه پرداختیم.
اکنون قصد داریم که به سیرِ معنایی این واژهٔ کهن بپردازیم:
همانطور که قبل تر اشاره شد در تاریخ ایرانی _اسلامی واژهی هنر با عنوان فن و صنعت مترادف گشته که در واقع ترجمهی کلمه یونانی «تخنه» است.
کلمات در طی زمان اعم از اینکه دچار تحولات آوایی و صرفی می شوند، تحولات معنایی نیز بر آنان عارض میگردد. شناسایی ریشه کلمات و علل تحول آنها در طول تاریخ باعث غنی شدن متون و کتب موجود و رواج بیشتر واژگان اصیل میشود.
فلذا در ادامه به تعریفی مشروح از تخنه و فن میپردازیم.
واژهی تخنه از ریشه «تِک» به معنای ساختن است.
از تخنه فعل «تخناموئای» یا «تخنائومای» به معنای ساختن، درست کردن و چاره اندیشیدن، ساخته میشود.
این واژه علاوه بر معنای ساختن، مفهومِ نوعی مهارت را نیز با خود به همراه دارد و اصولاً در کتب هومر، تخنه عبارت است از: "مهارتِ دست در استفاده از ابزار به ویژه در فلزکاری"
تخنه نه تنها نام کار و مهارت صنعتگر است، بلکه افزون بر این نامی است برای مهارتهای فکری و هنرهای زیبا.
تخنه به فرا آوردن تعلق دارد، و امری شاعرانه «پوئتیک» است.
ولیکن تخنه در اسطورههای یونانی صرفاً به معنای ساختن نیست؛ بلکه ساختنی همراه با ایجاد "فریب و حیله" است.
بدین ترتیب هنر «تخنه» در اسطورههای یونانی از یک سو بر مهارت و توانایی در استفاده از ابزار دلالت میکند و از سوی دیگر بر وهم و خیال و نیز عقلِ فعالی که قادر به ایجاد اعجاب و حیرت در ذهن مخاطبان است.
ادامه دارد ....
❄️@BABOOUNEH