دربارۀ خاستگاه فعل مستمر (مانندِ دارم میآیم)
دربارۀ خاستگاه فعل مستمر (یا ملموس) گفتهاند: «منشأ این ساخت در فارسی گفتاری تهران دانسته نیست» (سامعی ۱۳۸۳، ص ۳۱ حاشیه). در کتابهای دستوری هم به ریشۀ این فعل اشاره نشدهاست.
برخی معتقدند «در بافتهایی که
داشتن با منبع معنایی مالکیت موقت، بلافاصله پیش از یک فعل دیگر با فاعل مشترک ظاهر میشود، اسباب بازتحلیل آن بهعنوان نشانۀ
نمود استمراری فراهم میشود: ... پردهای را که
داشتند باز میکردند (
علویه خانم، صادق هدایت)». در پاسخ باید گفت که اگر چنین میبود، فارسیزبانان بیش از هزار سال فرصت داشتهاند که نمود مستمر را در زبان خود بسازند، ولی چنانکه میدانیم، این ساخت در فارسی معاصر پدید آمدهاست. از سوی دیگر، نمود مستمرِ یادشده در زبانِ فارسیِ شهرهایی مانند اصفهان و شیراز و مشهد ساخته نشدهاست و فارسیزبانانِ این شهرها آن را از فارسی تهرانی وام گرفتهاند. پس باید دید که چه عاملی موجب تفاوت فارسی تهرانی با دیگر گویشهای فارسی شدهاست.
به گمان نگارنده، برخلاف آنچه در فرهنگها و کتابهای دستوری آمده،
دار در نمود مستمر در اصل ربطی به فعل
داشتن ندارد و صورت تحولیافتۀ
در است. وقتی میگوییم «دارم میآیم» یعنی «
در عمل آمدن هستم». این ساخت از گویشهای محلی موجود در تهران کهن (که امروز منسوخ شده)، ازجمله گویش شمیرانی، به فارسی تهرانی معاصر راه یافته (نک. سامعی ۱۳۸۳، ص ۳۱ حاشیه) و در متنهای کهن شاهدی ندارد. یعنی از زبان زیرین به زبان زبرین رسیدهاست.
این ساخت با
در (و نه با بن حالِ فعل
داشتن، یعنی
دار) در زبانها و گویشهای دامنۀ البرز، مانند گیلکی (پورهادی ۱۳۸۵، ص ۶۹ـ۷۱) و کلاردشتی (کلباسی ۱۳۷۶، ص ۹۴) و مازندرانی (شکری ۱۳۷۴، ص ۱۲۴ـ۱۲۵) و رامسری (شکری ۱۳۸۵، ص ۸۵ـ۸۶) و گویشهای قصران (دیهیم ۱۳۸۴، ص ۲۹) و شمیرانات (سامعی ۱۳۸۳، ص ۳۱) و گویش کومشیِ اَفتَر (همایون ۱۳۷۱، ص ۲۷) و گویش فیروزکوه (اسفندیار ۱۳۸۶، ص ۷۱)، به کار میرود. در گیلکی، برخلاف فارسی تهرانی، dər «در، اندر، درحال» پس از مصدر میآید (پورهادی ۱۳۸۵، ص ۷۰).
فعل مستمر در فارسی تهرانی بهصورت منفی به کار نمیرود، ولی در زبانها و گویشهای دیگر منفی آن نیز کاربرد دارد. برای نمونه، در مازندرانی (گویش رودبارک کلاردشت) (کلباسی ۱۳۸۴، ص ۹۲):
dar-eme bar-eme «دارم میبَرَم»
dar-eme na-ber-eme «دارم نمیبَرَم»
بسنجید با گیلکی (پورهادی ۱۳۸۵، ص ۶۱؛ برای همین واژه در گویش املشی، نک. کلباسی ۱۳۸۴، ص ۸۳):
xurdân dərəm «درحال خوردن هستم»
nuxurdân dərəm «درحال خوردن نیستم»
این ساخت به برخی زبانها و گویشهای ایرانیِ دیگر، مانند بلوچی (دبیرمقدم ۱۳۹۲، ص ۲۴۳ـ۲۴۴) و یزدی و نیشابوری و لکی، راه یافتهاست.
رفتهرفته چون پنداشتهاند این همان فعل
داشتن است، از روی فعل حال (یعنی مثلاً
دارم) فعل گذشته (یعنی مثلاً
داشتم) را هم ساختهاند. در هیچیک از گویشهای یادشده فعل گذشته با بن فعل
داشتن، یعنی
داشت، ساخته نمیشود و این تأییدکنندۀ سخن ما است که
دار در نمود مستمر دراصل گونۀ دیگری از
در است و ربطی به بن حال فعل
داشتن، یعنی
دار، ندارد.
نمود مستمر بهویژه «برای تقویت معنی استمرار» (ابوالقاسمی ۱۳۹۳، ص ۲۲۹) به کار میرود. در نوشتار اگر تأکید یا تقویتی در کار نباشد، گاه میتوان آن را حذف کرد: داری چی میخوری؟ > چی میخوری؟
در نمود مستمر
دار /
داشت و فعل اصلی شناسههای یکسان دارند: «دارم میآم»، «داشتی میرفتی».
خواهش فروتنانه و برادرانه: این دیدگاه که «
دار در نمود مستمر در اصل ربطی به فعل
داشتن ندارد و صورت تحولیافتۀ
در است» ظاهراً در جایی گفته نشده و حاصل پژوهشهای شخصی نگارنده است. ازاینرو، خواهشمندم آن را بدون ذکر منبع در جایی نقل نفرمایید. اگر فرصتی پیدا کنم، نظرم را مفصّلتر خواهم نوشت.
منابع:
ابوالقاسمی، محسن (۱۳۹۳)،
دستور تاریخی زبان فارسی، تهران، سمت.
اسفندیار، اصغر (۱۳۸۶)،
گویش فیروزکوه (روستای لَزُور)، تهران، تأویل.
دبیرمقدم، محمد (۱۳۹۲)،
ردهشناسی زبانهای ایرانی، تهران، سمت.
دیهیم، گیتی (۱۳۸۴)،
بررسی خردهگویشهای منطقهٔ قصران به انضمام واژهنامهٔ قصرانی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
سامعی، حسین (۱۳۸۳)، «گویش تجریشی»،
مجلهٔ زبانشناسی، شمارهٔ ۳۸، ص ۳۷ـ۴۷.
شکری، گیتی (۱۳۷۴)،
گویش ساری (
مازندرانی)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
شکری، گیتی (۱۳۸۵)،
گویش رامسری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
کلباسی، ایران (۱۳۷۶)،
گویش کلاردشت (
رودبارک)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
کلباسی، ایران (۱۳۸۴)، «شباهتها و تفاوتهای گویشهای تالشی، گیلکی و مازندرانی»،
مجلهٔ زبانشناسی، شمارهٔ ۳۹، ص ۵۷ـ۹۸.
همایون، همادخت (۱۳۷۱)،
گویش افتری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
۱۴۰۳/۱۰/۱۶
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh