🔹نُهمربیع مناسبتی برگرفته از فرهنگ غالیان
✍مهدی مسائلی
روز نهمربیعالاوّل نزد بعضی از شیعیان به روز کشته شدن خلیفهٔ دوم شهرت یافته است. اما با رجوع به کتابهای تاریخی به این مطلب میرسیم که تمامی آنها به اتفاق اواخر ماه ذیالحجه را بهعنوان ایام کشتهشدن خلیفه دوم معرفی نمودهاند و هیچ منبع تاریخی ماه دیگری را برای این واقعه ثبت نکرده است.
افزون بر این بسیاری از بزرگان و علمای شیعه نیز هنگام بحث از قتل خلیفهٔ دوم، تاریخ آن را در ماه ذیالحجه دانستهاند و حتی بعضی با صراحت قتل او در روز نهمربیع نادرست دانستهاند. (برای مطالعه بیشتر به کتاب نهمربیع جهالتها خسارتها مراجعه شود)
اعتقاد به کشتهشدن خلیفه دوم در روز نهمربیع مستندی جز روایتی معروف به «رُفعالقلم» ندارد. این روایت به یکی از اصحاب امام هادی(ع) به نام احمد بن اسحاق نسبت داده شده است و از طریق او و از قول امام فضیلتهایی را برای این روز بر میشمرد.
در ارزیابی این روایت باید گفت منبع نقل آن، کتابهای متأخر شیعه مربوط به بعد از قرن هفتم و هشتم قمری هستند که اتقان و اعتبار روایی ندارند. سند این روایت نیز از جهات مختلفی ضعیف و غیرقابل اعتماد است و افزون بر وجود راویان ناشناختهای که منحصر به این روایت هستند، افتادگی تعدادی از راویان نیز بر ضعف آن میافزاید.(رک: نهمربیع جهالتها خسارتها، ص۲۲-۳۷)
اما نکته مهم اینکه طبق تحقیقات انجام شده، روایت نهمربیع برگرفته از کتابهای غالیان نُصیریه است که امروزه به اسم علویون در سوریه شناخته میشوند. شواهدی در متنِ آن نیز این مطلب را تأیید میکنند. یادکرد از نهمربیع در منابع نُصَیریه مربوط به قرن سوم قمری و اوایل پیدایش این فرقه است. یکی از منابع متقدم نُصَیریه که به تفصیل به این موضوع پرداخته است، کتابی معروف به «مجموع الاعیاد» نوشته ابیسعید میمون بن قاسم طبرانی نُصیری( 358-426هـ / 970-1035م) است. وی در ابتدای این کتاب نهمربیع را در کنار نوروز و مِهرگان (جشنی باستانی در شانزدهم مهرماه) از اعیاد فارسی برمیشمارد و سپس در یک فصل مُجزا دو روایت و دو دعا درباره این روز میآورد. یکی از این دو روایت تقریباً همان روایتِ مشهورِ رُفِعَالقَلَم است که به کتب شیعه راه یافته است. روایت دیگر که اعتقاداتی همچون تناسخ در آن وجود دارد، نیز با اين روايت از جهت گزارشگری همسنخ است و از یک منشأ داستانپردازی برخوردار است. (طبرانی، مجموعالاعیاد، برلین: ۱۹۴۶، ص۱۳۱-۱۴۸)
به نظر میرسد کمرنگ بودن گزارههای غالیانه مربوط به خداباوری امامان یا اموری همچون تناسخ علت راهیابی روایت رُفِعَالقَلم از منابع نُصیریه به کتب شیعه بوده است. همچنین ناشناخته بودن اکثر راویان آن، و وجود یک راوی اهلسنت و یک راوی شیعه (احمد بن اسحاق)، نیز احتمالا در حساسیتزدایی از آن و راهیابیاش به منابع متأخر شیعه بیتاثیر نبوده است.
البته با دقت در متن این روایت، خصوصیات مربوط به غُلات نُصَیریه در آن مشهود است. زیرا در نقلی از آن آمده است که راویانش درباره ابوخطاب که یکی از بزرگان و اصحابِ سِرِ غُلات است، با هم اختلاف داشتند و از این جهت به احمد بن اسحاق مراجعه کردند. افزون بر این، میدانیم که غلات در کنار ترویج اعتقاد به خداباوری امامان، به ترویج فرهنگ گذر از شریعت و لااُبالیگری نیز میپرداختند. در فرازی از این روایت که نامگذاریاش به رفعالقلم نیز بدینخاطر است، به نقل از پیامبر(ص) به خدای متعال چنین نسبت میهد:
«به فرشتگان نویسندهٔ اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همهٔ مردم(خَلق کُلُّهُم) بردارند و هیچ چیزی از گناهان آنان را ننویسند، به کرامت تو و وصیت.»
بر اساس این فرازِ غالیانه قلم تکلیف از تمام خلق، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، سه روز برداشته میشود و هیچ کدام از گناهان و خطایای آنها ثبت نمیشود.
متأسفانه بعضی که به مناسبت پایهگذاری شده توسط این روایت دلبستهاند، تلاش زیادی در توجیه این تعبیر غالیانه دارند، و بدون توجه به منبعِ اصلی آن، گاهی آن را با عنوان مهلت در توبه توجیه میکنند و گاهی آن را با شفاعت تطبیق میدهند. مواردی که نه با ظاهر این فراز همخوانی دارد و نه با سایر نصوص قرآنی و روایی موافقت دارد.
در مجموع باید گفت از همان ابتدای پیدایش جریان غالیانهی نُصیریه، نهمربیع در میان آنها به عنوان یک عید معروف بوده است و سپس به مرور به کتب شیعه وارد شد. در زمان صفویه، با بالاگرفتن منازعات مذهبی شیعه و سنی، ترویج این مناسبت قُوّت بیشتری در شیعه پیدا کرد و با حمایت پادشاهی صفوی، بعضی از عالمان نیز به دفاع از آن پرداختند، به گونهای کمکم مناسبتی با عناوینی همچون عیدالزهراء،عُمرکشون و... در فرهنگ مذهبی شیعه نفوذ پیدا کرد. البته در سالیان اخیر آگاهی و هوشمندی جامعه شیعه جلوی تبلیغ بیشتر آن را گرفته است.
@azadpajooh