🕊
به غم خویش چنان شیفته کردی بازم ؛
کز خیال تو به خود نیز نمیپردازم
هر که از نالهی شبگیر من آگاه شود ؛
هیچ شک نیست که چون روز بداند رازم
گفته بودی: خبری ده، که ز هِجرم چونی؟
آن چنانم که ببینی و ندانی بازم
عهد کردی که: نسوزی به غم خویش مرا
هیچ غم نیست، تو میسوز، که من میسازم
آن چنان بر دل من ناز تو خوش میآید ؛
که حلالت نکنم گر نکشی از نازم
اگر از دام خودم نیز خلاصی بخشی ؛
هم به خاک سر کوی تو بود پروازم
اوحدی گر نه چو پروانه بسوزد روزی
پیش روی تو چو شمعش به شبی بگْدازم
شاعر:
✍#اوحدی_مراغه_ایوزن:
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
اجرا و میکس:
🎙|
🎛#امیر_محمدیآوای پردیس
🎼@Avaye_Pardis