این رفتارها ممکنه ریشه فرگشتی و برای محافظت از زن و خانواده توسط مرد داشته اما امروزه این روش نه تنها کارگر و موثر نیست بلکه مخالف قوانین متمدن جامعه بشری است، جامعه بلده با وضع قوانین مناسب ، از خودش و افراد و اعضا جامعه بدرستی حفاظت کند ، در نتیجه اقدامات انفرادی افراد مرد برای حفاظت از زنها و تصمیمات فردی در مورد آنها دیگه کارایی نداره و به منزله دخالت در امور شخصی افراد ، سلب آزادی های فردی و یا حتی تجاوز به حریم خصوصی آنها محسوب می شود . همینطور تعرض و تمسخر دگرباشان جنسی ، همجنسگرایان نیز از همین اصول اولیه شاید منتج شده باشه و برای اونا حقوق انسانی قائل نبودند ، امروزه رفتارهای متجاوزانه ، تمسخر و توهین به این افراد ، سلب آزادی های مدنی و اساسی اونها به عنوان بشر محسوب میشه و متجاوز و متخلف مورد تعقیب قرار میگیره
پس استفاده از واژه های جنسی، آلت تناسلی یا روابط همجسنگرایانه و شخصی را به شکل بازی و تفریح و تمسخر کردن استفاده شود، به نوعی تحقیر و توهین به انسانیت محسوب میشه .
در بخش دیگر ، استفاده از واژه های دینی هم دقیقا به همین منظور صورت میگیره . مثلا به افرادی گفته شود حرامزاده ، حلال زاده ، یا همجنس باز با الفاظ بد تر ، باید بدونیم همه اینا به منظور القای یک حس برتری جویی ، تحقیر و توهین به شخصیت انسانی مخاطب تلقی خواهد شد .
میدانیم که این واژه های درون دینی، اصلا وجود خارجی ندارند، صرفا تخیلات ادیان و افراد شیاد و روانی است و به منظور دسته بندی انسانها و اعمال قوانین احمقانه دینی به آن دسته از انسانها ساخته شده و با توجه به حاکمیت هزاران ساله ادیان بر انسانها، بیشتر این واژه ها همینطوی از سوی انسانها پذیرفته شده اند و امروزه این وضع باید تغییر کند و انسانها نباید ، توجهی به این وضع کنند.
واژه هایی مانند غیرت ، شرف ، ناموس ، نجس و پاک ، حرام و حلال و هر واژه دیگر دینی ، همگی در زمره خزعبلات ابلهانه دینی محسوب میشوند.
شاید هنوز جوامعی باشند که تبادل این واژگان بین افراد اون جامعه موجب درگیری های لفظی ، فیزیکی یا قتل های ناموسی هم بشود.
اینکه پدری ، برادری یا هر عضو مذکر از خانواده برای خود حقی فراتر از حقوق بشر بر دیگر اعضا مونث خانواده قائل باشد، به معنی نگاهی احمقانه و بدوی به انسان است.
پس بدانیم اگر افرادی دانسته یا نادانسته از این الفاظ در گفتگو های روزمره خود استفاده میکنند، افرادی نادان و بیشعور هستند. آنها باید در معرض آموزش قراربگیرند تا بلکه تلنگری باشد برای اصلاح رفتار خود در اجتماع انسانی.
ز طرفی میدانیم دلیل فحاشی و تحقیر افراد در مکالمات و برخوردهای مشابه با یکدیگر ، به نوعی نمایش خشم ، تنفر ، انزجار از چیزی است و چون استدلال و منطق لازم برای برقراری ارتباط موثر و کارآمد را ندارند، از طریق نمایش خشم و قدرت سعی میکنند این موضوع را حل و فصل کنند و تجربه نشان داده این روش برخورد و اقدام نتیجه عکس میدهد.
جامعه ای که بجای ترویج فرهنگ و ادبیات مناسب ارتباطی اعضا خود، به ترویج ادبیات دینی میپردازد،دیر یا زود نتایج این بلاهت گستری را از طریق بازخورد رفتارهای خشمگینانه اعضا بیشعور خود برداشت میکند و آنوقت جبران هزینه های تحمیل شده به جامعه میتواند بسیار سخت و سالها زمان برای بازسازی اون خسارات، مصرف کند. این جامعه با تابو سازی های احمقانه ، اعمال قوانین سخت قضایی ، عملا به توسعه خرافات میپردازد و با اعمال و وضع باید ها و نبایدهای غیر منطقی ، سعی میکند تا مانع ورود افراد جامعه به این محدوده شود که البته افراد خردمند جامعه روشهای جالبی برای مبارزه با این بایدها و نبایدها خواهند یافت که برای مثال مبارزه با حجاب ، مقدسات و نظایر آن در جامعه ایران میتواند مثال زده شود.
پس اینجا لزوم بازنگری به این روش از دیالوگ و فحاشی ، من را وادار کرد که بجای توضیح روزمره و توضیح اینکه این نوع ادبیات صرفا از یک خشم نهانی سرچشمه میگیره و بی ارزش و بی اثر است ، خلاص شوم و یکبار برای همیشه ، این مطالب رو بنویسم شاید برای دیگران هم مفید بود