▫️مدخل «نفله» از کتاب «مانتره: ریشهشناسی واژگان پارسی و خویشاوندانش»، به مناسبت نفلهخوانی آن سفله:
✅ «کلمهی پارسی «نفله» به معنای «کشته، منحط، دربوداغان» عامیانه است و اغلب در کتابهای ریشهشناسی مورد وارسی قرار نگرفته است. در لغتنامهی دهخدا آن را از اسم یونانی nefhlh (نِفِلِه) مشتق دانستهاند که در اصل یعنی «مه، ابر» و نام یکی از جلوههای ایزدبانوی هرا است، و با معنای این کلمه تناسبی برقرار نمیکند. این برداشت به نظرم نادرست است.
حدس من آن است که «نفله» خاستگاهی عبری داشته باشد و شکلی تحول یافته از נְפִילִים (نِفیلیم) توراتی باشد به معنای «فرو افتاده، هبوط کرده». در عهد عتیق این کلمه نام ردهای از غولهاست که به زمین تبعید میشوند و به خاطر اندامهای غولآسا و نیرومندشان شهرت دارند. با این حال کلمهی «نفله» از ریشهی سامی این کلمه برخاسته و تنها در این حد با این موجودات ارتباط دارد که به هبوطشان بر زمین و انحطاطشان از مرتبهی فرشتگان تاکید هست.
خاستگاه این کلمات در زبانهای سامی ریشهی «*نفل» به معنای «فرو افتادن، هدر رفتن» است که در عربی-پارسی مشتقهای دیگری از آن نیز وجود دارد: «نوافل» (چیزهای غارت شده، منابع هدر رفته، هدیه، نمازهای مستحب اضافی)، «نافله» (خوان یغما، چیز افزوده و اضافی)، «اَنفال» ([نام سورهای در قرآن] اموال غارت شده)،
واژگان برآمده از این ریشه در شعر و ادب پارسی با بسامدی اندک کاربرد داشتهاند:
مسعود سعد سلمان: «ای مدحت تو فرض و دگر نافلهها/ در وصلت تو قافله در قافلهها»
محمود شبستری: «کس کاو از نوافل گشت محبوب/ به لای نفی کرد او خانه جاروب»
فلکی شروانی: «سنت عید قرض دان فرض صیام نافله/ گر چه به صحن گلستان از پی نزهت روان»
ملکالشعراء بهار: «ای شاه بهار را در این محبس/ دریاب که شد مادحت نفله»
#مانتره
@sherwin_vakili