دیگر تاریکی ارامشی ندارد؛ قلم نمیتواند غمم را به کاغد تحمیل کند، نگاه های میخکوب شده، حرف هایی که در ذهنم میشنوم؛ هیچگاه آرام نگرفتند. من در این تلاطم به ریسمان تظاهر چنگ میزدم و طلب آزادی میکردم؛ اما انگار هیچ چیزی مانند رفتن صدای ذهنم را خاموش نمیکرد. https://t.center/AShadowInTheDepthsOfLightt