در آغوش دار
ای در دل من ساکن و ای از نظرم دور
دل بردۀ دور از وطن افتادۀ مغرور
بر دوش کشم بار فراق تو به سختی
مجبورم و مجبورم و مجبورم و مجبور
جز وصل چه خواهم ز تو ای کعبۀ مقصود
جز هجر چه شد قسمت این عاشق مهجور
محتاج توام ، ای نفس تازه ، چنان که
میخواره به میخانه و میخانه به انگور
امشب ز برم جلوه کن ای ماه ، که فردا
آید اجل از راه ، که مأمورم و معذور
دلخور مشو از تهمت بیجای رقیبان
پیراهن یوسف ، نخورد وصلۀ ناجور
تلخی مکن ای تلخی گفتار تو شیرین
تندی مکن ای تندی رفتار تو پر شور
لیلایی و قهاری و فتانه و ساحر
مجنونم و مقهورم و مفتونم و مسحور
بگذار در آغوش تو ،،فاخر،، بدهد جان
تا قامت سرو تو شود دار ، به منصور
علی عمرانی ،،فاخر،،
1403/1/25
لینک کانال
@ashaar_ali_omrani