طلوع کن ....
.
گرچه که پر کشیده آن شور شباب از سرم
گرچه پریده مستیِ آن می ناب از سرم
گرچه که دست و پا زنم درون موج زندگی
نه یک وجب که صد وجب گذشته آب از سرم
آتش تاب و تب تو مانده هنوز در دلم
گاه زبانه می کشد این تب و تاب از سرم
ای مَه من از سر شب رفته قرار از دلم
بتاب کز شوق نظر پریده خواب از سرم
دشت کویر تشنه ام سحاب نوبهار من
بمان ، ببار ، رد مشو بدین شتاب از سرم
ذهن من است و فکر تو لحظه به لحظه دم به دم
می گذرد خیال تو پا به رکاب از سرم
کوه بلند مشرقم طلسم شام و تیرگی
طلوع کن امید من چو آفتاب از سرم
#فاخر اگر چه شادم از شوق وجود او ولی
دست نمی کشد غم خانه خراب از سرم
#علی_عمرانی
۱۴۰۲/۱۰/۶لینک کانال
@ashaar_ali_omrani