مدرسه مطالعات بینا‌رشته‌ای هنر

Channel
Logo of the Telegram channel مدرسه مطالعات بینا‌رشته‌ای هنر
@art_school_interdisciplinaryPromote
721
subscribers
365
photos
39
videos
188
links
To first message
Forwarded from پژوهش هنر
☘️ درس‌گفتارهای «درآمدی بر هرمنوتیک»
👤 #مسعود_علیا

🔅اصطلاح هرمنوتیک هم فن و هم نظریۀ فهم و تفسیر بیان‌های زبانی و غیرزبانی را در بر می‌گیرد. پیشینۀ سنت هرمنوتیکی، به مثابۀ نظریه‌ای در باب تفسیر، به فلسفۀ یونان باستان بر می‌گردد. در سده‌های میانه و دورۀ نوزایی، هرمنوتیک به منزلۀ شاخۀ بسیار مهمی از مطالعات مربوط به کتاب مقدس پدیدار می‌شود. بعدها مطالعۀ فرهنگ‌های باستانی و کلاسیک را نیز در بر می‌گیرد.

🔅با پیدایی ایده‌باوری و رمانتیسم آلمانی، وضعیت هرمنوتیک دستخوش تغییر می‌شود. هرمنوتیک فلسفی می‌شود. بدون این دیگرسانی، که به دست شلایرماخر، دیلتای و برخی دیگر آغاز شد، نمی‌توان تصوری از چرخش هستی‌شناختی در هرمنوتیک داشت که در اواسط دهۀ ۱۹۲۰ با «هستی و زمان» هایدگر شروع شد و به دست شاگرد وی، گادامر ادامه یافت.

🔅اکنون هرمنوتیک تنها دربارۀ ارتباط یا همرسانی نمادی نیست. گسترۀ آن از این هم بنیادی‌تر شده، و خودِ زیست و هستی انسان را در بر گرفته است. بدین صورت است که هرمنوتیک، به منزلۀ کاوشی در ژرف‌ترین شرایط میان‌کنش نمادی و فرهنگ به طور کلی، افقی انتقادی برای بسیاری از جذاب‌ترین مباحث فلسفۀ معاصر هم در هم در بستر انگلیسی‌آمریکایی (رورتی، مک‌داول، دیویدسون) و هم درون گفتمانی قاره‌ای‌تر ( هابرماس، آپل، ریکور و دریدا) گشوده است. (برگرفته از مدخل هرمنوتیک دانشنامۀ استنفورد)

🔅درس‌گفتارهای «درآمدی بر هرمنوتیک» درس‌های دکتر مسعود علیا در دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۸ است. و سیری که از هرمنوتیک بیان شد را پوشش می‌دهد. علاوه بر این حاوی بسیاری نکات ارزشمند دربارۀ سیر اندیشۀ فلسفی غرب و و ربط و نسبت میان نظریه‌های مختلف است.

صوت جلسات (12جلسه)👇
3danet.ir/sNJWf
🌾  @artsearching
Forwarded from Parnaz
Marcel Duchamp
Rotoreliefs (Optical Disks) 1935, published 1953

سری شش تایی چاپ سنگی افست

یکی از آثار هنری بسیار مفهومی که نوعی خطای دید و توهم بصری در بیننده ایجاد می‌نماید و در طول تاریخ موردتوجه بسیاری از هنرمندان و هنردوستان قرارگرفته را، «مارسل دوشان» خلق نموده است. او با طراحی مارپیچ‌های عجیب، نوعی تصویر روان‌گردان ایجاد نموده که دیدنش خالی از لطف نیست.

دوشان در آثارش ( كه از پيشگامان هنر مفهومى است) اصول خلاقه اى به كار ميبرد كه با اعتقادات پيشين درباره هنر كاملاً مغايرت دارد:
_بيان شخصى در برابر نقش بارزِ بى نشانى، عينيت و دقت فنى سر تسليم فرود مي اورد.
_اتفاق، عاملى تعيين كننده در افرينش هنرى ميشود.
_هوسبازى فردى جاى قانون هنرى را ميگيرد.
_شكل بخشيدن به مواد هنرى جايش را به انتخاب شيىء واقعى و موجود ميدهد.
_مركز ثقل فرايند خلاقيت از ساخت و ايجادِ اثر به انديشه و مفهوم اثر منتقل ميشود.
_گزاره هنرى پوشيده ميماند: تبديل اثر به چيستان
(كتاب هنر مدرنيسم _ اثر ساندرو بكولا)

https://t.me/+wGOK1Iq-85g5ZTE0
Forwarded from رسانه، فرهنگ - نشانه (Amin)
🎶 #صوت
#نشست
ما و فلسفه هنر
سخنران: دکتر امیر مازیار

🗓 یکشنبه 25 تیر 1402

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی


@irCDS
Forwarded from رسانه، فرهنگ - نشانه (Amin)
کارکردهای جامعه شناختی اسطوره در نقاشی معاصر ایران با تمرکز بر آرای کلود لوی استروس

مقاله علمی پژوهشی

مهدیه قربان نژادزواردهی
محمد هاشمی

چاپ شده در نشریه رهپویه هنر/ هنرهای تجسمی، دوره 4، شماره 3، پاییز 1400

انسان با زبان، نماد و اسطوره می اندیشد و با پیرامون خود در تعامل است. اسطوره در هنر کارکردهای متعددی می یابد که از جمله ی آنها کارکردهای جامعه شناختی است. کلود لوی استروس معتقد است که انسان به واسطه تقابل های دوگانه که از ویژگی های بارز اسطوره است، به حل تعارض های زندگی می پردازد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تقابل های دوگانه ساختاری با کارکرد جامعه شناختی اسطوره بر اساس آرای لوی استروس، در نقاشی معاصر ایران صورت گرفته است. سوالات پژوهش عبارتند از: 1- عوامل موثر در شکل گیری کارکرد جامعه شناختی اسطوره در نقاشی معاصر ایران چیست؟ 2- اسطوره بر اساس آرای لوی استروس چگونه در نقاشی معاصر ایران کارکرد جامعه شناسانه یافته است. نتایج حاصل نشان می دهد که هنرمندان معاصر ایرانی با تکیه بر اسطوره های ایرانی به کنکاش و جست و جوی یافتن راهی برای دنیای آرمانی خود توسل جسته اند. تا حدی که در راه جست و جو برای رسیدن به ارزش های انسانی و انتقاد به خوی و منش غیر انسانی به اسطوره های غربی نیز وجوهی ایرانی بخشیده اند که با شیوه های نمادپردازانه گونه گونی در آثار نقاشی آنان بروز یافته است.

https://t.center/hashemipoetic
@irCDS
ما و #فلسفه_هنر
📔سلسله نشستهای وضعیت تفکر در ایران معاصر

نشست سی و دوم:
🔹ما و فلسفه هنر

سخنران:
دکتر #امیر_مازیار
عضو هیات علمی گروه فلسفه_هنر
دانشگاه هنر تهران


🗓 یکشنبه 25 تیر 1402، ساعت 18

🏡 سالن حافظ
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.

🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.



@philooart 🔸️جستاری در هنر و فلسفه👁‍🗨
Forwarded from روزنه
اتاق روشن نوشته رولان بارت.pdf
4.4 MB
📚#کتاب

▪️اتاق روشن(دوربین لوسیدا)
▫️اندیشه هایی درباره عکاسی
▪️نوشته : رولان بارت
▫️ترجمه : نیلوفر معترف


◼️@MAH_7ART
Forwarded from روزنه
📚#کتاب

▪️اتاق روشن(دوربین لوسیدا)
▫️اندیشه هایی درباره عکاسی
▪️نوشته : رولان بارت
▫️ترجمه : نیلوفر معترف


◼️@MAH_7ART
Forwarded from روزنه
▪️رولان بارت
▪️دوربین لوسیدا
▪️بازتاب هایی در مورد عکاسی


در صفحات ابتدایی کتاب دوربین لوسیدا(Camera Lucida)رولان بارت به وضوح بیان می کند که انگیزه تحقیق او در مورد عکاسی چه بوده است. او می‌نویسد: میل «هستی‌شناختی» بر من غلبه کرد: می‌خواستم به هر قیمتی یاد بگیرم که عکاسی «به خودی خود» چیست، با چه ویژگی اساسی باید از جامعه تصاویر متمایز شود.
اگر انگیزه بارت ماهیت شخصی دارد، روش شناسی او نیز چنین است. به دلیل «مقاومت ناامیدانه در برابر هر سیستم تقلیلی»، بارت تصمیم می گیرد تحقیقات خود را با تمرکز بر عکس هایی که برای او «وجود» هستند آغاز کند. در نتیجه، او خود را به عنوان "واسطه همه عکاسی " می گیرد. علی‌رغم این رویکرد کاملا شخصی، بارت در نهایت تلاش می‌کند به چیزی که هر کسی که به عکس نگاه می‌کند می‌بیند و آن را در چشمانش از هر تصویر دیگری متمایز می‌کند، برسد .

"چیزی" که بارت امیدوار است به آن برسد نوم ( noeme ) نامیده می‌شود ، این چیزی است که اساساً عکاسی را از سایر تصاویر متمایز می کند.
"جامعه" تصاویر بارت تلاش می کند تا عکاسی را از فیلم یا سینما و نقاشی متمایز کند. اولین چالش طبقه بندی بارت در اقتضای عکس نهفته است. "این امر جزئی مطلق است، امکان حاکمیتی... این... به طور خلاصه، آنچه لاکان در بیان خستگی ناپذیرش آن را واقعی می نامد ." عکس اساساً می گوید: "ببین. اینجاست." با این حال، به چیزی اشاره می کند و آن را تکرار می کند که «بوده است» و «هرگز نمی تواند وجودی تکرار شود.

بارت این زمان حال ابدی عکس را به عدم امکان جدا کردن عکس از مرجع آن مرتبط می‌کند. دشواری ظاهری که بارت ایجاد می‌کند در نهایت به هدفش کمک می‌کند.

بارت در بررسی عکس‌های عمومی که برای او «وجود» دارند، واژگان جدیدی برای صحبت در مورد عکاسی ارائه می‌کند و ابزاری برای تمایز آنها فراهم می‌کند. عکاس تبدیل به اپراتور می شود ، موضوع عکس طیف است و بیننده عکس تماشاگر است . بارت در مورد نقش اپراتور صحبت نمی کند ، زیرا او یک عکاس نیست. او به طور گسترده در مورد نقش تماشاگر صحبت می کند ، اما در بحث کوتاه خود از طیف بارت به یکی از استدلال های اصلی خود می پردازد.
بارت در مورد عکس هایی از نقش تماشاگر صحبت می کند، بین عناصر مهم یک عکس تمایز قایل می شود. حضور عناصر در عکسی که او را تحت تأثیر قرار می دهد. این حضورهای مشترک تبدیل به استودیوم و نقطه نقطه می شود . با این حال، نقطه نقطه چیزی است که واقعاً باعث می شود عکس در چشم بارت وجود داشته باشد؛ این استودیوم را آشفته می کند . او مرتباً پونکتوم را توصیف می کند.به عنوان یک زخم و این جسمانی به بحث بعدی بارت در مورد مرگ و عکاسی متصل می شود.

تا پایان قسمت اول دوربین لوسیدا (Camera Lucida) ، بارت تمام اصطلاحات و ایده‌های کلیدی را ارائه کرده است که در نیمه دوم کتاب به نتیجه می‌رسند. برای رسیدن به ماهیت اساسی عکاسی، بارت از بحث در مورد عکس های عمومی به سمت عکس های بسیار خصوصی حرکت می کند.



◼️@MAH_7ART
Forwarded from آكادمى شمسه
.
دپارتمان بینارشته ای آکادمی شمسه
.
🔶مغز و زیبایی
.
🔷دکتر کامران پاک نژاد

دوستان و همراهان گرامی و فرهیخته؛
لطفاً جهت کسب اطلاعات تکمیلی و ثبت نام به سایت آکادمی شمسه مراجعه و یا با مؤسسه تماس حاصل فرمایید
☎️ 021- 66489221
☎️ 021- 66489223

🌐 www.academyshamseh.com

و یا می توانید به شماره های تلگرام و واتساپ مؤسسه پیام دهید تا برنامه برای شما ارسال گردد.

📞 +98 904 413 0243

#آکادمی_شمسه
#مؤسسه_پژوهشی_آموزشی_مطالعاتی_آکادمی_شمسه
#کامران_پاک_نژاد
#بینا_رشته_ای
#زیبایی_شناسی
#نوروبیولوژی_هنر
Forwarded from Elham Aghshahi
كانون فرهنگ و زندگي نشست زير را برگزار مي كند: 🔺" انديشيدن با هنر چگونه ممكن است؟ ✔️دكتر نعمت الله فاضلي انسان شناس و استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي 🔺سه شنبه ١٣ تيرماه ١٠ الي ١٢:٣٠ 📍بوستان قيطريه- فرهنگسراي ملل- تالار فرهنگ- كانون فرهنگ و زندگي 📌حضور براي همه ي علاقمندان، آزاد و رايگان خواهد بود.
Forwarded from تکامل و عصب-زیبایی شناسی (Kamran Paknejad)
🔸شرح مختصری از دوره مغز و زیبایی:

در این دوره به خاستگاه بیولوژیک ادراک زیبایی می پردازیم. اینکه معیارهای نوروبیولوژیک تجربه زیبایی شناختی و هنر چیست؟
علت گرایش به الگوهای متقارن چیست؟
چرا طرح های ساده خطی اغلب جذاب هستند؟
علت جذابیت هنر مدرن و آثار آبستره برای برخی مخاطبان آثار هنری چیست؟ و مانند آنها پرسش هایی بنیادین هستند که دستکم بخشی از پاسخ آنها در فرگشت زیستی انسان و به طور خاص در فرگشت مغز نهفته است. در این راستا برای مطالعه مبانی عصبی/زیستی هنر از دو زاویه دید کلی به آن خواهیم پرداخت: نخست تاثیر فرگشت زیستی و فرهنگی انسان بر گرایشات زیبایی شناختی او و دوم بررسی مکانیسم های شناختی ادراک زیبایی از دریچه علوم اعصاب شناختی. این دو زاویه دید در قالب محتوایی ذیل در این دوره بررسی خواهند شد:

- نسبت دانش تجربی و زیبایی شناسی
- آشنایی با نواحی مرتبط با ادراک زیبایی شناختی در مغز
- مسیرهای متفاوت ادراک زیبایی شناختی در مغز (تاثیر دو عامل غریزه و فرهنگ در فرآیند تجربه زیبایی شناختی)
- آشنایی با قوانین عصب-زیبایی شناختی
- نقد نورواستتیک

http://www.academyshamseh.com
@Academyshamseh
🆔@neurobiology_of_art
Forwarded from تکامل و عصب-زیبایی شناسی (Kamran Paknejad)
🔸یکی از اعجاز آمیز ترین آثار هنری خلق شده توسط انسان، اثر لیوناردو داوینچی با نام "مونا لیزا" است که در سال ۱۵۰۳ خلق شده و اکنون در موزه لوور نگهداری می شود.
دشوار است که براحتی بتوان حالت چهره این اثر را توصیف کرد. دانشمندان هلندی برای گره گشایی از این موضوع اقدام به استفاده از تکنولوژی روز "شناسایی هیجان" نمودند. نتایج بررسی ها نشان داد که این اثر مشهور ۸۳% خوشحال است، ۹% حس تنفر دارد، ۶% وحشت زده است، و ۲% خشمگین است؛ کمتر از ۱% چهره اش حالتی خنثی دارد و اصلا شگفت زده نیست.

اطلاعات بیشتر درباره این نتایج و تکنولوژی در سایت زیر قابل دسترسی است.

🆔@neurocognitionandlearning
🆔@neurobiology_of_art

https://www.aljazeera.com/news/2005/12/17/mona-lisa-83-happy-study-says
Forwarded from انبارستان🎧
زیبایی شناسی هگل

مروری بر زیباشناسی هگل
هگل در همه نوشته­‌های خود ـ به‌خصوص در «فلسفه هنر» (زیباشناسی) ـ با هیچ­گونه پیش­نیازی آغاز به سخن نمی­کند. روش کلی او مبتنی بر آن است که با مفهوم کلیدی مصطلح یا شناخته، جستار موردنظر را آغاز کند.

معمولا اولین کار او این است که به بررسی کم و کیف مفهوم رایج در آن زمینه بپردازد؛ معنی، حد و مرز، رسایی و دقت آن را بسنجد؛ بار تاریخی و محتوایی آن را در صورت لزوم اصلاح کند یا همان مفهوم را با توضیحات و ملاحظاتی که در بابش داشته، بپذیرد و به خدمت گیرد.

در فلسفه هنر یا زیباشناسی این کار را با مفهوم Aesthetica (استتیک) یعنی زیباشناسی انجام می­دهد؛ بنابراین وقتی ما استتیک هگل را باز می­کنیم، چنین می­خوانیم: «این درس­ها در استتیک (زیباشناسی) است.

موضوع درس­ها قلمرو پهناور زیبایی است؛ به سخن دقیق­تر، پهنه هنر؛ آن هم هنر زیباست». البته عنوان Aesthetik برای موضوع ما چندان برازنده نیست؛ چراکه استتیک به معنای دقیق کلمه، علم به امر محسوس و دانش دریافت حس است.

استتیک به معنی این دانش یا به سخن دیگر به عنوان مبحث نو که باید به نحوی جستار فلسفی باشد، زمانی در مکتب وولف متداول شد. مردم آلمان اثر هنری را بنا به دریافت­هایی که آن اثر می­بایست القا کند درک می­کردند؛ مثلا بر حسب احساس خوشایندی، شگفتی، ترس، همدردی و مانند آن.

به همین سبب هم این نابرازندگی در نامگذاری و خصلت سطحی آن بوده که برخی کوشیده­اند اصطلاح Kallistik (دانش زیبایی) را جایگزین آن کنند. البته این عنوان نیز نادرست است؛ زیرا دانش مورد نظر ما زیبایی را نه در کلیت آن که تنها زیبایی هنری را بررسی می­کند.

با این همه، ما اصطلاح استتیک را به کار می­بریم زیرا این عنوان بنفسه مانع به شمار نمی­آید. وانگهی، مفهوم استتیک با گذشت زمان در زبان همگانی جا باز کرده است؛ از این رو می­توان آن را نگاه داشت و به کاربرد. ناگفته نماند که اصطلاح دانش مورد نظر ما «فلسفه هنر» و به عبارت دقیق­تر«فلسفه هنر زیبا» است.

زیبایی هنری و زیبایی طبیعی

هگل سپس به مرزبندی و استقلال زیباشناسی می­پردازد و با اطلاق زیبایی به هنر، عملا زیبایی طبیعی را از آن استثنا می‌کند. توضیح و استدلال او در مورد این تفکیک بنا بر آن دارد که زیبایی هنری از زیبایی طبیعی والاتر است؛ «زیبایی هنر آفریده روح، بازآفرینی زیبایی است»؛ پرداخته­های روح از طبیعت و پدیده‌های آن برترند.

هر امر زیبا تنها زمانی حقیقتا زیباست که از عنصر روح برخوردار باشد. زیبایی در طبیعت، بازتاب زیبایی روح است و جلوه نارسا و ناکامل آن است. آیا هنر درخور و شایسته بررسی علمی است؟ هگل استدلال‌های مبنی بر ناجدی بودن، خصلت صرفا سرگرم­کننده داشتن، تصادفی بودن و مشمول دگرگونی پیوسته بودن به عنوان دلیل‌های موضوع مطالعه علمی نشدن آن را رد می­کند؛ همچنین، این استدلال را نمی‌پذیرد که با کنار گذاشتن زیبایی طبیعی، ضرورت خود هنر زیر سؤال می­رود.

او هنر را در ستیز با کنکاش علمی نمی­یابد. هگل این‌گونه برداشت­ها را ناشی از رویکرد روزمره به امر بررسی مسائل هنر می‌داند. او ضمن اذعان به بعضی ویژگی­های هنر (که اشکال متغیر و جنبه­های پدیداری از آن جمله است)، آن را از موضوع پژوهش علمی جدا می­کند ولی این نکته را رد می­کند که توجه به پدیدار، نقض رسوخ به ماهیت امر را درپی دارد.

او تاکید می­کند که پدیدار، نمود ماهیت و حقیقت امر است. او می­گوید نمود در هنر در قیاس با نمود اشیای محسوس بی­واسطه، این برتری را دارد که بیانگر معنی خود و معطوف به جنبه روحی موضوع است؛ «در مورد این ایراد که آثار هنری به مهار مفاهیم بررسی نظری درنمی­آیند- زیرا زاییده قوه تخیل بوده و قاعده‌نابردارند، از نهاد (عاطفه) آدمی مایه می­گیرند و پرشماری و دگرگونی­پذیری، آنها را از سنجش دور می­کند- باید گفت که این‌گونه سوءتفاهم­ها هنوز خریدار دارد؛ چون واقعا به نظر می­رسد که اثر هنری به صورتی جلوه می­کند که خلاف نص صریح تفکر است و برای آنکه موضوع تفکر شود، گریزی نیست جز آنکه شکل هنری درهم ریخته شود.

این اعتراض متکی به دیدگاهی است که به موجب آن هر چیز عینی در زندگی، طبیعت و روح، زمانی می­تواند موضوع درک منطقی شود که ترکیب اصلی خود را از دست بدهد و مثله شود و تفکر نظری به جای آنکه آن را برای ما قابل فهم کند، در واقع لازم است که آن را از ذهن دور کند.

در نتیجه، این آدمی که در اصل برآن بوده تا به دستیاری تفکر، پدیده­ای زنده را درک کند، عملا خود را از چنین غایتی محروم می­کند».


🔰انبارستان
@anbar100

دکتر کریم مجتهدی
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (مرتضی حماسی)
هنرِ اروپای مسیحی از نگاره‌های باستانیِ ایرانی و زرتشتی برای به نمایش گذاشتنِ نمایه‌های زایش ستایشِ مغان، که در آن مردانِ فرزانه یا سه پادشاه معمولاً با جامه‌ی سراسر ایرانی نمایش داده می‌شوند، که یک کلاهِ آویزان(=کلاهِ فریگی)، کت شلوارِ اشکانی و خرقه و یک دیادم.¹ ریشه‌شناسیِ واژه‌ی magi، که از واژه‌ی یونانیِ magos(جمع magoi)گرفته شده به magu ایرانیِ باستان برمی‌گردد، به معنای یک آسرون(=روحانی)به‌گونه‌ی فراگیر و موبدِ زرتشتی به‌گونه‌ی ویژه. واژه‌ی magush بر روی گل‌نبشته‌های تخت‌جمشید در دوره‌ی داریوشِ بزرگ(۵۲۲_۴۸۶ پیش از زایش)آمده است که آسرونانِ پارسی-هم زرتشتی و نازرتشتی-برای آیین‌های دینی جیره دریافت می‌کردند. همچنین در رونوشتِ پارسیِ باستانِ سنگ‌نبشته‌ی بیستون به تاریخِ ۵۱۹ پیش از زایش، در آن شاهنشاهِ پارسی از یک مرد، یک مغ[magush]، گئوماتا نامی،² یاد می‌کند. هرودوت³ در میانه‌ی سده‌ی پنجم پیش از زایش می‌نگارد که مغان، که او آنان را به‌عنوانِ مادها یاد می‌کند، می‌بایست در آیین‌های قربانی حضور می‌داشتند، و این‌که بنابر آیینِ مغان، پارسیان پیکرِ مردگانش را خاکسپاری نمی‌کردند، بلکه آن‌ها را جلوی پرندگان یا سگ‌ها می‌گذاشتند. گزنوفون⁴، که در سده‌ی پنجم پیش از زایش یک‌سره با پارسیان پیوند داشت، مغان همچون بلندپایگان برای همه‌ی کارهای دینی یاد می‌کند.

سه مردِ فرزانه در دو پرده‌ی گوناگون بر روی یک تابوتِ کهنه‌ای میناکاری شده با شکوه از لیموژ در فرانسه، نزدیکِ ۱۲۵۰ میلادی، در موزه‌ی بریتانیا(نگاره‌ی ۱۱)نشان داده شده‌اند. در یادداشتِ بالا مغان یا سه پادشاه سوار بر اسب به دنبالِ نخستین پادشاهی هستند که با انگشتِ اشاره‌ی سمتِ راستِ خود به سوی ستاره‌ای در سمتِ چپِ خودش اشاره می‌کند. نمایه‌ی زیر آنان را در انجامِ پیشکش نمودنِ ارمغان‌های خود به عیسای نوزاد و مادرش دوشیزه مریم نشان می‌دهد. در هر دو نمایه، مغان کت و شلوارِ تمام اشکانی را می‌پوشند. در نمایه‌ی زادروزِ مسیح، نخستین کس که زانو زده است هر دو دستش را پوشانده است. این در جهانِ باستان نشانه‌ی پارسایی و گرامی‌داشتن از جمله ایرانِ باستان بود. این کار در سنت‌های ایرانی و زرتشتی رایج است، جایی که دست‌های نمایان نباید در پیشگاهِ شخصی بلندپایه‌تر یا یک پادشاه دیده شود، و تا به امروز پوشاندنِ دست‌های موبدان در برخی آیین‌های دینی رواج دارد.⁵

یادداشت‌ها:
1. Alan V. Williams, ‘Zoroastrianism and Christianity’, in Pheroza J. Godrej and Firoza Punthakey Mistree(eds), A Zoroastrian Tapestry. Art, Religion and Culture(Ahmedabad, 2002), P. 210, 216, figs 1, 5; Ursula Sims-Williams, ‘The JudaeoChristian World’, in S. Stewart (ed.), The Everlasting Flame: Zoroastrianism in History and Imagination (London and New York, 2013), P. 106, fig. 48.
2. Roland G. Kent, Old Persian Grammar, Texts, Lexicon(New Haven, 1953), DB 117, 120, line 36; Shahrokh Razmjou. ‘Religion and burial customs’, in Curtis and Tallis, Forgotten Empire, P. 151_152.
3. Herodotus, Histories, I, 131_132, 140.
4. Xenophon, Cyropaedia 8.3.11.
5. See Pheroza J. Godrej and Firoza Punthakey Mistree, ‘Parsis of Western India. A panorama’, in Pheroza J. Godrej and Firoza Punthakey Mistree(eds), A Zoroastrian Tapestry: Art, Religion and Culture(Ahmedabad, 2002), P. 684_685, fig. 1; J. J. Modi, The Religious Ceremonies and Customs of the Parsees(Bombay, 1995), P. 218, 221.

بن‌مایه:
The Zoroastrian Flame: Exploring Religion, History and Tradition, Editors:
Sarah Stewart, Alan Williams, Almut Hintze, Bloomsbury Publishing, 2016, P. 188_189
@atorabanorg
Forwarded from پژوهشگاه ایران شناسی (مرتضی حماسی)
Forwarded from اتچ بات
🔸نوروساینس و هنر (۹)
جذابیت ریتم در هنر و معماری

کامران پاک‌نژاد

الگوهای دیداری تکرارشونده جزئی جدایی ناپذیر از بسیاری سبک های هنری است. تکرار طرح های هندسی بر روی قالی ایرانی، تکرار نقوش اسلیمی و ختایی در تزئینات معماری و هنرهای سنتی مانند تذهیب و گره چینی در معرق کاری که همگی حامل مفاهیم نمادین و دلالت های ضمنی بسیاری هستند جملگی جلوه های چشم نوازی از ریتم های دیداری هستند. در هنر مقدس ریتم دیداری را برابرنهاد ذکر و تسبیح می دانند اما فارغ از این جنبه نمادین دلیل جذابیت ریتم های دیداری در هنر و معماری چیست؟ 
راز این جذابیت به مفهوم "نظم" و اهمیت آن برای مغز انسان باز می گردد. الگوهای دیداری تکرارشونده در واقع جلوه ای از الگوهایی منظم هستند که مغز ما دوستدار آن است، اما چرا؟
پاسخ در "پیش‌بینی پذیر" بودن الگوهای منظم است (Ramachandran,2011)، مغز و سیستم بینایی ما همواره در حال سنجش محیط پیرامون و شناسایی فرصت ها و تهدیدهای بالقوه برای بقای ماست، بدیهی است در این راستا پیش‌بینی پذیر بودن رفتار محیطی عاملی خوشایند از سوی سیستم پاداش ارزیابی شود. از سویی پردازش الگوهای منظم دیداریِ قابل پیش‌بینی برای سیستم بینایی ما آسان‌تر و برای مغز مقتصد ما توام با صرفه جویی در مصرف انرژی و در نتیجه خوشایندتر است (Ramachandran,2011).
اما با این وجود بسیاری از هنرمندان برای جلوگیری از یکنواختی دیداری در فواصل معینی ریتم های دیداری را شکسته و ریتمی جدید ایجاد می کنند مانند ردیف اسلیمی هایی که توسط یک گل ختایی از هم جدا شده و ریتمی جدید را آغاز می کنند و یا ایوان بلندی که توالی تکرارشونده رواق ها در معماری ایرانی را شکسته و ریتم دیداری را از کمند یکنواختی می رهاند. جذابیت این شکست و تغییر در ریتم دیداری نیز به این پدیده باز می گردد که اساسا فرآیند "حل مساله" برای مغز انسان فرآیندی خوشایند بوده و الگوهای دیداری در اغلب موارد با تکرار بیش از اندازه در صورت عدم تغییر جذابیت خود را از دست خواهند داد.
یکی از عناصر بسیار کاربردی در معماری ایرانی که در عین حال نظم دیداری پیچیده تری را در خود مستتر دارد بحث "پیمون" است. پیمون مقیاسی برای سازماندهی ابعاد در مبحث "نیارش" معماری ایرانی است. به طور مثال ما مقایس درهای با تزئینات ارسی سازی در معماری خانه های سنتی ایرانی را داریم که بر مبنای آن فضای اتاق های به سه دری و پنج دری تقسیم می شود.
پیمون (یا سیستم مدولار در معماری) را می توان در سایر سنت های معماری نیز یافت مانند واحد "کِن: در معماری سنتی ژاپنی. واحد کن به حصیرهایی با ابعاد مشخص گفته می شود با نام تاتامی که کف منازل سنتی ژاپنی را مفروش می‌کرد و عملا تعداد متفاوت آن مقیاسی برای ابعاد فضاهای داخلی بود. چنین واحدهای تناسبی را می توان در سایر سنت های معماری نیز یافت مانند نسبت طلایی در معماری یونان باستان.
نکته جالب سیستم مدولار در سنت های معماری "در هم آمیختگی ریتم یا نظم دیداری با عدم یکنواختی دیداری است" که جلوه های بی‌نظیر و چشم نوازی را از معماری اصیل برای سیستم بینایی انسان پدید می آورد.

🆔@neurobiology_of_art
More