View in Telegram
📝 درنگی دیگرگونه در نسبتِ دین و اخلاق (در نجوایی با آن اسطورۀ دلسوختۀ) اردشیر منصوری ۵ مهر ۱۴۰۳ علی شریعتی، آن که در دلبری از ما نوجوانان آخرِ دهۀ پنجاه بی‌رقیب بود، آن با خوانش سنتی-فقیهانه از دین مخالف، اما دل‌داده به خوانشی آزاد و عرفانی از دین. آن گشاده‌دستانه تصرف‌کننده در اندیشۀ غربیان، از مارکس و هایدگر گرفته تا داستایوسکی و دیگران، اما گاه مغفول‌گذارندۀ دقایق آراء آنان. آن خسته از خوانش شریعت‌مدارانه از دین، اما داعیه‌دار خوانشی رهایی‌بخش از آن. آن مایل به تلفیقِ ابوذر با فانون، و حسین با مارکس و مولوی و اقبال با کرکه‌گور و سارتر، یک بار هم جمله‌ای از رمان‌نویسِ معترضِ روس چشمش را عمیقاً گرفته بود. جذابیت ایدۀ داستایوفسکی دربارۀ «خداباوری به مثابۀ بنیانِ اخلاق و رهایی» چنان برایش گیرا بود که چونان گزیده‌ای وحیانی و مقدس تلقی‌اش کرد و از دلبستگی‌اش به آن ایده، در قالب یک دعا رونمایی کرد: «خدایا: این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده‌ای، بر دلهای روشنفکران فرود آر که: "اگر خدا نباشد، همه چیز مجاز است". جهان فاقد معنی، و زندگی فاقد هدف، و انسان پوچ است، و انسانِ فاقدِ معنی، فاقد مسئولیت نیز هست.» [علی شریعتی، فلسفۀ نیایش] سال‌ها گذشت بر ما تا از اسطورۀ شریعتی فرا رویم. اما این سابقاً اسطوره، به‌کلی رخ در نقاب فراموشی پنهان نکرده است؛ و هم امروز نیز وقتی می‌خواهیم مجالی برای فوَران اعتراض‌های ذهن خسته از نگرش‌های ایدئولوژی- مذهبی بیابیم، شریعتی آن کسی است که گرچه به عتاب و اعتراض، فرا می‌خوانیمش تا به شکوِه بازگوییم: کجایی ای مرد، تا ببینی آیه‌ای ناسخ آمده است برای نسخ آن آیه که از داستایوفسکی از تو دلبری کرده بود. 🌱 آیۀ ناسخ این است: «اگر خدا باشد، همه چیز مجاز است»! ای برادر! کجایی تا ببینی تنها به نام «او» است که می‌توان «تقیه» کرد، زبان به «مباهته» گشود، خطی قاطع بین «مؤمن» و «کافر» کشید و با برچسب «محارب» و «باغی» و «اصحاب فتنه»، یا «تائب» یا «بصیر»؛ جان ستاند یا حبس کرد یا عفو کرد یا به صدر نشاند. امروز در این کویری که تو، برای رهایی انسان، به نهضتی در آن، امید بسته بودی، کافی است یک معادله حل شود. معادله‌ای که یک طرفش این آیات الهی باشد: 1) إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ (مائده-1) 2) لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ (انبیا-23) 3) إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ (حج- 18) و طرف دیگرِ معادله این ادعای اهل ایمان که: نائبانِ پیامبر و جانشینانش، مصادیق «خليفة الله» بر روی زمین‌اند. بماند آن که تعبیر «خلیفة الله» هرگز در قرآن نیامده است، اما حضور قرائن و مفردات این ترکیب در قرآن، جوازی شده است برای برساخت این تعبیر. و چنین است که با فهمی از «خدا» و انتصاب به «او» همه چیز مجاز شده است. ای کویری‌مردِ دلسوخته، ای زبانِ زینبِ علی در کام، ای که همواره نگرانِ به مسلخ رفتن حقیقت به وسیلۀ مصلحت بودی، اینک «اخلاق» را در مسلخِ «امر الوهی» ببین. @ardeshirmansouri
Telegram Center
Telegram Center
Channel