View in Telegram
ساقی به نور باده برافروز جامِ ما مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما چندان بُوَد کرشمه و نازِ سَهی‌قدان کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما ای باد اگر به گلشن اَحباب بگذری زنهار عرضه دِه بَرِ جانان پیام ما گو نام ما ز یاد به عمداً چه می‌بری؟! خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما مستی به چشمِ شاهدِ دلبندِ ما خوش است زآن رو سپرده‌اند به مستی زمام ما ترسم که صرفه‌ای نَبَرَد روز بازخواست نانِ حلالِ شیخ، ز آب حرام ما حافظ ز دیده، دانهٔ اشکی همی‌فشان باشد که مرغِ وصل کُند قصدِ دام ما 1
Telegram Center
Telegram Center
Channel