سیدی رفت که در چشم همه آقا بود
خنده اش بارش امید به قلب ما بود
ساده بود و پرِ از مهر و چنان کوه، بلند
مرد بودن همه در چهره ی او پیدا بود
انقلابی تر از آن بود که بیدرد شود
دل او خانه ی سوزنده ترین غمها بود
لحظه لحظه نفسش عطر شهادت میداد
چون شقایق شد و بر لاله دلش شیدا بود
شیوه اش شیوه ی مردان خدا بود و لبش
حامل شعرترین واژه ی بیپروا بود
سرد شد آخر اسفند و بهارم یخ زد
کمر ثانیه از داغ عظیمش تا بود
✍ زهرا آراسته نیا
@arastehnia
https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c