9⃣1⃣ #دینه_بود#مجید_صوفی_نیستانی - اردیبهشت ۱۳۹۹
خواهم ازشور وصفا شعری سرود
تا نمایم وصفی از
#دینه_کبودروستایی در اصالت ، ریشه دار
در دل تاریخ ، گشته استوار
دو روایت هست بهر نام آن
که بُوَد معروف بین مردمان
در زمانی شد سئوال از یک نفر
که شما را دین چه باشد در نظر؟
چون که دین مردمان اسلام بود
این سئوال او ز پایه خام بود
گفت : دین ما؟ همان
#دینی که بود
من ندانم این سئوالت از چه بود؟
نام این ده زین حکایت زآن زمان
گشته پس
#دینه_کبود مشتق از آن
قصّه ی دوم که می باید شنود
که چرا نامش بود
#دینه کبود؟
این که اندر مقطعی در کشت و کار
دانه ها یی تیره می آمد به بار
نام این محصول شد
#دانه کبود
جای کشت دانه شد
#دینه کبود
روستایی هست زیبا و بزرگ
عالمانی بوده در آن بس سِتُرگ
چون ترازو بوده از عهد کهن
دو کفه بوده بر آن بشنو زمن
#آشاقه قلعه بود در سمت غرب
#یُخاره قلعه به شرق و با طرب
ساکن ، اندر هردو باشند مردمان
یکدل و هم متفق، هم مهربان
#یُخاره قلعه دو جا گشته بنا
که بنای آن به آن داده جلا
در کنار رود و در یک سمت آن
هست دایر خانه های مردمان
که
#قره کهریز باشد نام رود
باشد آن فصلی ولی پر خیر و سود
بر فراز تپه هم یک قسمتی
گشته بر پا خانه های سنتی
جاری اندر آن
#کریزی از قدیم
با تلاش مردم نیک و کریم
مرکز آن مسجدی گشته بنا
که تجلی هست از آن نور خدا
#آشاقه قلعه کنار رود هست
چون نگاری دلربا و مست ِ مست
اندر آن هم یک
#کریز دیگر است
که ز پاکی آب آن چون گوهر است
مسجدی هم در کنار آن کریز
بوده بر پا با شکوه و هم تمیز
دو محله گرچه از هم دور هست
لیک بین ساکنان بس شور هست
خویش را دانند همسایه به هم
که شریکند جمله در شادی و غم
مردمانش شوخ طبع و مهربان
پیرمردان، بذله گو و خوش بیان
گویش آنها به ترکی ِ روان
لهجه ای زیبا بُوَد همراه آن
از برای راحتی مردمان
هست امکانات چندی اندر آن
بهر درمان مرکز درمان بُوَد
نانوایی بهر پخت نان بُوَد
مرکز اورژانس هم باشد برآن
بهر امداد خلایق هر زمان
مرکزی هم بهر اطفاء حریق
بهر آتش هم بر امداد غریق
کشتزار آن وسیع ،از هرطرف
خاک آن مرغوب ،بهر هر هدف
هست یک مزرع برای مردمان
نام
#عشق آباد هست زینت بر آن
حد آن تا به
#جمال آباد هست
بهر مردم بوستانی شاد هست
کشتزاری چند و هریک گوشه ای
بهر مردم هست همچون توشه ای
#زِغو و
#آقاج و هم
#دره کریز
بهر تفریح، هم مناسب ،هم تمیز
#قِیه بورنه هست و هم
#قاره بولاغ
#تَکِّه هم در پشت کوه
#قاراداغ#تَکِّه را باشد قناتی پر زآب
یک مکانی باشد آن زیبا و ناب
خشت های پخته از ادوار دور
اندر آنجا هست پیدا به وفور
درّه ها و کوههایی دارد آن
که ز سِیرش دیده گردد شادمان
#سوله خونزا قله ای باشد رفیع
دامن آن کشتزاری بس وسیع
دامن آن تکه سنگی بس عظیم
#دویه داشه نام دارد از قدیم
درّه هایی چند پیدا اندر آن
هریکی را هست یک نام و نشان
دره ای باشد
#بولاغلِه نام آن
چشمه ای جوشد از این دره ،دمان
#غاردَرَسِه دره ای دیگر بُوَد
دره ای زیبا و خوش منظر بُوَد
تپّه ای معروف هم باشد در آن
که
#قارَه تپه بُوَد نامش عیان
چون به سمت شرق ِ ده کردی گذر
چند مکان ناب آید در نظر
یک طرف دشت
#قُرُق باشد عیان
پر زخار و هم
#گَوَن بینی در آن
کوه
#قاراداغ هم باشد به شرق
مملو از جمله نبات و خار و مَرق
کوه دیگر در فراسوی زمین
هست معروف آن به کوه
#شاهنشینالغرض این دِه بود بس دیدنی
رسم و آدابی بر آن باشد غنی
مردم آن مذهبی و بس غیور
بر وطن دارند عشق و عرق و شور
در دفاع از میهن خود خرد و پیر
در صف پیکار بودند همچو شیر
هدیه دادند بر وطن چندین شهید
تا نخکشد ریشه ی نخل امید
داشتند آزاده و جانباز هم
تا شود دور از وطن هر درد و غم