#شهر_ما #اراک چگونه جایی بود
#تابستان_بخش_دوماگر میشد به سراب اسکون می رفتیم و چه کیفی دا شت رفتن به رودخانه پل دو آب و پنجه علی دیگر نهایت کیف تابستانی بود .
اطراف رودخانه به گرفتن قاشق کوله (بچه قورباغه ) مشغول می شدیم و بچه ماهی می گرفتیم تا اگر کسی زردی گرفته زنده ان را قورت بدهد چون می گفتند این بچه ماهی ها میروند صفرا زرداب را می بلعند و ما فقط دعا دعا می کردیم صفرا زرداب نگیریم .
در اراک هوشنگ یک دست در بازار چه سام سلطان و حیدر ابلغه کارخانه و مرکز پخش آلاسکا بود ند چرخ های سفید سرخ و سبز هر روز صبح پر می شد از بستنی یخی که در شهر ما اسمش السکا بود و به نوجوانهای فروشند داده می شد تا تمام روز دوره بگردند و به بچه ها بفروشند . و اگر تا غروب فروش نمی رفت آخر کارشان بود چون آب می شدند و پولش را می بایست از جیب خود بدهند.
و بستنی حاج ابراهیم و کریستال و بعدها ممدرضا در راه دانشگاه معروف ترین ها بودند .
و کم نبودند کودکانی که با خرید یک بستنی ان را لیسی قسمت می کردند (یک لیس تو یک لیس مو ).
شهر ما حکم ییلاق را برای اهواز و آبادانی ها دا شت ، هر ساله خانواده های زیادی با کرایه کردن خانه در اراک خانواده های خود را به شهر ما می آوردند و خود برای کار به شهرشان باز می گشتند.
آنها از آب و هوای متبوع ان زمان اراک و باغات و میوه های گوناگون اراک لذت می بردند
سیب های گلاب باغهای گردو و انگور هزاوه، گلابی ،باغهای چررا و سنجد فراهان همه به وفور در فصل خود می آمد و خر سبد های پراز میوه در کاروانسرا های گازرانی و دروازه شهرجرد و دروازه مشهد .. پخش می شد .و هر خانواده به اندازه قدرت مالی خود از آنها می خرید .
هوایی که هر شب در پشه بند سر پشت بام با دمای ملایم شروع میشد و دم صبح خنک و لحاف لازم بود .
با اینکه معمولا آواز سنجانی دوره گردی که فریاد میزد : تره جعفری نعناء تربچه عوض می کنیم با یوخوده نون خشکه هم چون ساعت زنگدار بیدرمان می کرد ، ولی دراز کشیدن و گرمای آفتاب را حس کردن می چسبید .
ایام
تابستان فصل رفت و آمد خانم های اراکی بود دوره و میهمانی و سفره که به مناسبت های مختلف برگزار می شد هدف جنب و جوش اصلی خانم های خانواده بود غروب که می شد همه از خانه با لباس های شیک و کفش های پاشنه میخی بیرون می آمدند و راهی میهمانی می شدند برنامه همه پر بود هنوز بدهکاری باز دید عید بود که پس داده می شد ،
. آرایشگاهها مدل های گوگوشی و رامشی و مصری تبلیغ می کردند و دامن های میدی ماکسی و مینی هم زمان مد بود جوانترها کوتاه و دیگران بلند تر می پوشیدند ولی هر چه بود . همه به فکر خوش گذراندن ایا م بودند . کمتر آلبوم عکسی مربوط به ان دوره در اراک پیدا می شود که چند عکسی از این بانوان با موهای الاگرسن کرده و دامن های مد زمانه در آتیله عکاسی همایون نداشته باشد ، همیشه بابا و مادر در حالی که همچون هنرپیشه های هالیوود ان زمان آرایش شده اند عکس دارند مادر نشسته و پدر مقتدرانه بلای سرش ایستاده است و هردو شیک و لبخند دارند که این خود گویای حال و هوای ان زمان است .البته مداد عکاس هم در بهتر نشان دادن آنها غوغا می کرد
در این میهمانی ها و سفره ها معمولا اش های گوناگونی درست می شد ولی اش رشته دوغ و اش ترشی مهم ترین ها بودند بیشتر مهمانی های اراکی ها با این اش ها همراه بود و دیگر آشهای اراکی ها اش ترخنه دوغ بود که قدمت بسیاری دارد و این اش در اراک هنوز مرسوم است واش جو با شکمبه (سیرابی )و اش بی بی سه شنبه و اش همه چیز قاطی و اش ما ش ... از دیگر اش های اراک بود و این ها بیشتر در مناسبت های بخصوصی درست می شد و گاهی نذری داده می شدند .
در دوره ما دیگر دوگوله مرسوم بود ولی از مد افتاده بود و حالا اسپاگتی و سوسیس کالباس مد شده بود و آبگوشت بز باش و آبگوشت دوغ و کله جوش حکم اثا ر باستانی دا شت و همه ان را دوست داشتند .ولی مجلسی نبود
و فقط گاه گاهی درست می شد انهم وقتی خودمان بودیم و میهمان نداشتیم . گرمی هوای تمیز اراک زیاد بد نبود چون فقط چند ساعتی در روز بود و ان هم با خوردن آب خنک از کوزه لب شکسته سایه ایوان که در ان چوب پنبه ای از کهنه گلوله کرده بود قابل تحمل بود .تا بستان می رفت و باد پنجه نوید پاییز را می داد .
نوشته مجید ابراهیمی
@ArakiBass