📃 برشی از کتاب
🍃🍃🍃📚 شرق بهشت
✍ جان اشتاین بک
هرودوت تعریف می کند چگونه کرسوس ثروتمندترین پادشاه زمان خود این سئوال مهم را از سولون آتنی کرد . اگر شک نداشت این سئوال را نمی کرد .
کرسوس از او پرسید : «خوشبخت ترین مرد روی زمین کیست؟» بطور حتم تشنه یقین بود .
سولون نام سه نفر را برد که در گذشته آدمهای خوشبختی بوده اند . و طبعاً کرسوس توجهی به حرف های او نکرد ، چون با تمام وجود تشنه شنیدن نام خودش بود .
به همین جهت وقتی سولون اسمی از او نبرد ناراحت شد و پرسید : «مرا جزو آدم های خوشبخت نمی دانی؟»
سولون بدون لحظه ای تردید جواب داد : «برای این که بتوان گفت مردی خوشبخت است ، باید منتظر ماند تا آخرین برگ دفتر زندگی اش ورق بخورد.»
و این پاسخ تا زمانی که کرسوس خوشبختی اش ، ثروتش و قلمرو حکمروایی اش را از دست نداده بود ، دست از سرش بر نداشت .
موقعی که او را برای سوزاندن روی تل هیزم می گذاشتند ، نام سولون را به زبان راند و آرزو کرد کاش هرگز این سؤال را از او نکرده بود .
🍃🍃🍃
با پیوستن به لینک کتابفروشی آرا از گنجینه ادبی و فرهنگی آن بهره مند شویم .
https://t.center/arabookstore