𔘓 ֹ https://t.center/stopstalkingrr درحالی که توی خیابون های مه توکیو قدم میزنی و به پلی لیست مورد علاقه ات گوش میدی ، قطرات باران صورتت رو لمس میکنن و بهت یاد آوری میکنن که حتی یک لحظه دور از پیانو بودن انقدر هم بد نیست اما پیانو بخشی از زندگی تو شده و تنها با لمس کردنش میتونی ابر هارو لمس کنی و عشق رو توی وجودت حس کنی ، شاید پیانو انقدری برات اهمیت داشت که موقع مانگا خوندن ،فیلم دیدن، خوابیدن یا حتی لمس کردن گل های سفید صدای روحیه بخشش در ذهنت میچرخید.
بچه ها سر انجام مدرسه را به اتمام میرسانند و وارد مرحله ی جدیدی از زندگیشان میشوند، اما من هیچ نقطه عطفی در آینده ی خودم نمیبینم. چه کسی میتواند شروع و پایان یک چیز را مشخص کند؟ موجوداتی که نتوانند با محیط زندگیشان سازگار شوند در نهایت از بین خواهند رفت. این همان انتخاب طبیعی است. در این صورت، آرزو میکنم ای کاش از صحنه ی روزگار محو میشدم. اینطور دیگر زندگی پر از دردی نداشتم، مجبور نبودم با اینکه میدانم نمیتوانم با محیط زندگی ام سازگار شوم یا جلوی کسانی که فکر میکنند بیعرضه هستم در بیایم، به نفس کشیدن ادامه بدهم. شاید بااستعدادترین نبودم، اما اگر یک راه کوچک هم جلوی پایم گذاشته میشد، تمام تلاشم را میکردم تا نهایت استفاده از آن را بکنم، اگرچه نمیتوانم قول بدهم گاهی اوقات اشتباه نکنم.