#ورود_به_شام#عبدالرزاق_مقرمهنگامی که کاروان اسیران به
#دمشق نزدیک شد
#زینب علیها السلام فرستاده اي نزد
#شمر فرستاد که آنان را از دري وارد کنند که تماشا کننده کمتری داشته باشد و سرها را از میان محملها بیرون برند تا مردم به تماشاي سرها مشغول شوند [و به حریم
#آل_پیغمبر کمتر نگاه کنند]،
شمر آنها را به گونه اي برد که از ذکر آن بدن میلرزد و رگهاي گردن مرتعش میشود.
دستور داد که آنها را از وسط تماشاگران عبور دهند و سرها را در وسط محملها قرار دهند. (
#لهوف ، صفحه ۹۹)
در نخستین روز از ماه
#صفر به دمشق
وارد میشوند و آنها را جلوي
#باب_الساعات متوّقف میکنند.
مردم با طبل و بوق بیرون می آیند در حالیکه غرق سرور و شادمانی بودند.
[
#دروازه_ساعات ، يکي از دروازههاي شرقي شهر شام بود، که راه
#حلب و
#کوفه به اين دروازه ختم ميگرديد. هنگامي که اسيران به دروازه شام رسيدند، از شدت ازدحام جمعيت و مانور لشکر
#بني_اميه ، قافله اُسَرا ساعتها در کنار دروازه شام توقف کرد. در عصر حاضر، باب ساعات را «
#باب_توما » مينامند.]
در آن میان مردی به
#سکینه دختر حسـین علیه السلام نزدیک میشود و میگوید:
شما چه اسیرانی هستید؟
[سکینه علیها السلام] می گوید:
ما اسیران آل محمد صّلی الّله علیه و آله هستیم.
عبدالرزاق مقرم
#مقتل_الحسین، صفحه ۲۳۵
@apmkadeh