در لحظهی مهبانگ کل یک عالم وارد هستی شد و همراه آن فضا هم آمد. منبسط شد؛ مثل بادکنکی که در آن بدمند. خب تمامی این انرژی و فضا از کجا آمد؟ چگونه عالمی کامل و پر از انرژی و گسترهی اعجابآور فضا و هر آنچه در آن است همینطور از هیچ ظاهر شد؟
برای برخی افراد اینجاست که خدا به تصویر بازمیگردد. خدا بود که انرژی و فضا را خلق کرد. مهبانگ، لحظهی آفرینش بود. اما علم روایتی دیگری دارد. با اینکه ممکن است به دردسر بیفتیم، اما فکر میکنم درک ما از آن پدیدههای طبیعی که وایکینگها را هراسان میکرد بسیار بیشتر است. حتی میتوانیم ورای تقارن زیبای انرژی و ماده که آینشتاین کشف کرد برویم. میتوانیم از قوانین طبیعت استفاده کنیم و با آنها سراغ مبدأ عالم برویم و کشف کنیم که آیا وجود خدا تنها راه توضیح آن است یا نه.
وقتی در انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم بزرگ میشدم، کمبودهای زیادی بود. به ما گفته بودند تا چیزی ندهی چیزی به دست نمیآوری. اما اکنون، پس از عمری کار، فکر میکنم واقعاً میتوان کل یک عالم را بلاعوض بهدست آورد.
معمای مرکزیِ بزرگِ مهبانگ، این است که عالمی کامل و به طرزی عجیب عظیم و مالامال از انرژی و فضا چگونه از هیچ برآمد. راز آن، یکی از عجیبترین خصوصیات کیهان ماست. قوانین فیزیک وجود چیزی به اسم «انرژی منفی» را الزامی میکنند.