سلسلهی اثباتِ نبوّتِ سیّدنا محمّدﷺ {12}
مرحلهی نخست: اثباتِ صداقتِ پیامبرِ اسلام (ص) از طریق سیره
10. نکوهشِ پیامبرﷺ در قرآن
توضیح: در قرآن آیاتِ زیادی به سرزنشِ پیامبرﷺ میپردازند که به آنها آیاتِ عتاب گفته میشود.
1. زمانیکه دندانِ رباعیِ پیامبرﷺ را شکستند و سرِ ایشان شکافته شد، ایشان ناراحت شده و فرمود: «كيف يفلح قوم شجّروا نبيهم وكسروا رباعيته وهو يدعوهم إلي الله» یعنی: «چطور قومی که پیامبرشان را -درحالیکه به توحید فرا میخواند- آزارواذیّت میکنند، رستگار خواهند شد؟» که آیه نازل میشود: «لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ أَوۡ يَتُوبَ عَلَيۡهِمۡ أَوۡ يُعَذِّبَهُمۡ فَإِنَّهُمۡ ظَٰلِمُونَ» ﴿آل عمران: ۱۲۸﴾ یعنی: «هیچچیزی در این کارها به دستِ تو نیست؛ خدا اگر بخواهد آنها را میبخشد و یا عذابشان میکند که آنان ظالم هستند».
2. وقتی پیامبرﷺ برای ابوطالب که مشرک بود دعا میکرد، این آیه نازل شده و ایشان را منع میکند: «مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ» ﴿التّوبة: ۱۱۳﴾ یعنی: «پيامبر و مؤمنان را نسزد که برای مشرکین، هر چند خويشاوندشان باشند، آمرزش خواهند پس از آنكه برايشان روشن شد كه آنها اهلِ دوزخ هستند»
3. وقتی پیامبرﷺ به برخی از افراد اجازه میدهد که در جهاد شرکت نکنند، خداوند آیه نازل میکند که: «عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ» ﴿التّوبة: ۴۳﴾ یعنی: «الله تو را ببخشد؛ چرا پیش از آنکه راستگویان بر تو آشکار شوند و قبل از آنکه دروغگویان را بشناسی، به آنان اجازه دادی؟»
4. وقتی فردِ نابینایی نزدِ پیامبرﷺ آمد تا دربارهی اسلام بپرسد، پیامبرﷺ از او رویگردانی کردند چون برخی افرادِ ثروتمند نیز آنجا بودند و به دلیلِ اهمیّتِ زیادِ اسلامآوردنِ آنها، پیامبرﷺ به ایشان بیشتر توجّه میکردند. به همین دلیل خداوند آیاتِ ابتداییِ سورهی "عبس" را نازل میکند و در ۱۰ آیه پیامبرﷺ نکوهش میشود که چرا چنین کردی و از آن فردِ نابینا اعراض نمودی؟
5. وقتی پیامبرﷺ مأمور به ازدواج با زینب(رض) شد، از اعلامِ این حکم و واکنشِ مردم هراس داشت و آن را پنهان میکرد؛ سپس آیه نازل میشود که: «وَتُخۡفِي فِي نَفۡسِكَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِيهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ» ﴿الأحزاب: ۳۷﴾ یعنی: «و در نفسِ خود پنهان میکردی آنچه را خدا آشکار کرد و از مردم میترسیدی درحالیکه شایستهتر بود که از الله بترسی»
6. وقتی یهود از پیامبرﷺ سوالی دربارهی اصحاب کهف میپرسند، ایشان پاسخ میدهند که فردا به شما جواب خواهم داد امّا فراموش میکنند که "ان شاءالله" بگویند؛ به همین دلیل مدّتی وحی قطع میشود تا اینکه آیه نازل شده و میفرماید: «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ...» ﴿۲۳-۲۴﴾ یعنی: «و نگو فردا فلانکار را انجام خواهم داد مگر اینکه بگویی "ان شاءالله"»
7. در جنگِ بدر، خواستِ خدا این بود که برای درهمشکستنِ قوای مشرکین، از گرفتنِ اسیر و پرداختِ فدیه اجتناب شود امّا پیامبرﷺ و مسلمین چنین کردند و آیه نازل شد: «مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُۥٓ أَسۡرَىٰ حَتَّىٰ يُثۡخِنَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ ٱلدُّنۡيَا وَٱللَّهُ يُرِيدُ ٱلۡأٓخِرَةَۗ» یعنی: «پیامبر را نسزد که اسیر بگیرد و فدیه بپردازد تا زمانی که کفّار را کاملاً درهم بکوبد».
وجهِ استدلال: اگر قرآن ساختهی محمدﷺ بود خودش را سرزنش و نکوهش نمیکرد مخصوصاً که نیازمند بود جایگاهِ خود را نزدِ اصحابش بسیار بالا ببرد تا ذرّهای در اطاعتِ از او شک نکنند و همچنین راهِ اعتراض و طعنهزدن برای مشرکین مهیّا نشود. فرض کن دشمنان، سر و دندانت را بشکنند و تو رستگاریِ آنها را زیرِسؤال ببری، امّا خدا بگوید این امور به تو مربوط نیست! یا حتّی از استغفار برای عمویی که با تمامِ توانش حامیِ تو بودمنع شوی! یا خودت را الگویِ تمامِ مردم معرّفی کنی امّا خدا آیه نازل کند که بهجای ترس از مردم، باید از من میترسیدی و از عبارتِ "خدا تو را ببخشاید" استفاده کند و حتّی دهآیه را به مذمّتِ یکی از اعمالت اختصاص دهد! آیا احتمال نداشت مشرکین سوءاستفاده کنند و اصحاب به شک بیفتند؟ تصوّر کن یهودِ لجباز چیزی پرسیدهاند تا نبوّتت را زیرِسؤال ببرند امّا خدا بهجای پاسخگویی، تا مدّتی وحی را قطع کند و سرِ مسئلهای بهظاهر کوچک توبیخ شوی!آیا ممکن نبود سببِ طعنهزدنِ یهود بشود؟
ادامه دارد...