نژادپرستی و تعصب در اسلام و تمدن اسلامی
☆ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ☆
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را جماعتها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!الحجرات 13
انسانها هر کدام منسوب به هر قوم و قبیله و گروهی که باشند از یک جفت مرد و زن به دنیا آمدهاند و ارجمندترینشان نزد خداوند با تقواترینشان است، یعنی برتری به تقواست نه چیزی دیگر.
برخی ها فکر میکنند برتری به نژاد و قومیت و رنگ پوست است، برخی دیگر فکر میکنند برتری به دینیست که به آن منسوبند، برخی دیگر در قرون گذشته و عصر نزول آیات قرآن کریم فکر میکردند برتری به آزاد بودن است و بردهها پست تر از انسانهای آزادند، برخیها فکر میکنند برتری به مرد بودن و یا زن بودن است!
اما هیچ کدام از اینها ملاک حقیقی برتری نیست، جناب حق ذکر میکند که برتری انسانها در نزد وی برمبنای میزان تقوای آنهاست، پس ما نیز باید ملاکمان برای برتری تقوا باشد.
آیات اسلامی بسیار موجود در این خصوص، سبب ایجاد تمدنی در تاریخ بشر شد که در آن نژاد پرستی حذف شد و بجای آن همزیستی مسالمت آمیز و فرهنگی مداراجو قرار گرفت.
"جوامع مختلف انواع گوناگونی از سلسلهمراتبهای خیالی را اختیار میکنند. نژاد برای آمریکاییان امروزی بسیار مهم است، اما برای مسلمانانِ قرون وسطی نسبتاً بیاهمیت بود."[1]
"اگر در سال ۱۳۰۰ زائری در مکه بودید و بهدور مقدسترین زیارتگاه اسلامی طواف میکردید احتمالاً به گروهی از بینالنهرینیها برمیخوردید که ردایشان در باد تکان میخورد و چشمانشان از وجد میدرخشید و لبهایشان اسامی نود و نه گانهی خداوند را یکی پس از دیگری تکرار میکرد.
شاید درست در مقابلتان با یک ریشسفید ترکِ آفتابسوخته از علفزارهای آسیا روبهرو میشدید که عصازنان راه میرفت و متفکرانه به ریشش دست میکشید. در طرفی دیگر هم زیورآلات طلا که بر روی پوستهایی شبقگون میدرخشید میتوانست از آنِ گروهی از مسلمانانِ پادشاهی مالی در آفریقا باشد. عطر میخک، زردچوبه، هل و نمک دریایی از حضور برادران هندی، یا شاید از جزایر اسرارآمیز ادویه ( مجمعالجزایری از جزایر مالزی_م. ) در منتهاالیه شرق خبر میداد."[2]
"اگر حول و حوش سال ۱۶۰۰ میلادی به قاهره یا استانبول سفر میکردید، با کلانشهری چندفرهنگی و روادار مواجه میشدید که در آن شیعه و سنّی و مسیحی ارتدوکس و مسیحی کاتولیک و ارمنی و قبطی و یهودی و حتی گاهی هندو نسبتاً سازگارانه در کنار هم میزیستند...
اگر آن موقع به پاریس یا لندن میرفتید، شهرهایی را میدیدید غرق در افراطگرایی دینی که در آنها فقط اعضا و پیروان فرقهی مسلط حق زیستن داشتند. در لندل کاتولیکها را میکشتند و در پاریس پروتستانها را؛ یهودیان مدتهای مدید بود که رانده شده بودند، و هیچ انسان عاقلی حتی فکر راه دادن مسلمانان را هم نمیکرد."[3]
____
منابع:
۱.انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۱۱
۲.انسان خردمند
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی نیک گرگین، ص ۲۹۶
٣.انسان خداگونه
نوشتهی یووال نوح هراری، ترجمهی زهرا عالی،
ص ۲۴۱
✾•┈••✦❀✦••┈✾
(انجمن آنتیشبهات)
@anti_shobahat