تو خانوادهای به دنیا اومدم که پدرم مذهبی بود و همهش میگفت: «نماز بخون بچه، نماز بخون» منم میگفتم: «چی میگی آخه؟» با دوستای به ظاهر لاکچری و عشق و حال کن آشنا شدم دیگه چند سالی رفتم تو باقالیا!
تا اینکه به لطف خدا هی مشکلات الکی و مشکلاتی که اصلاً قبلاً نمیدونستم یعنی چی سر راهم قرار میگرفت ولی هی میگفتم: «خدایا آخر پیدات میکنم هرجا باشی»
هی میرفتم دنبال این راه و اون راه سراغ عرفانهای کاذب، مدیتیشن و انرژی و کائنات و ... ۳،۴ سال گیاهخواری کردم، با دروغهای یهودیا که بخوردمون دادن و ... ولی بازم همش میگفتم: «خدایا آخر پیدات میکنم.»
نزدیکای ماه رمضان دیگه میشه گفت همهی راهها و تمام بتهارو پرستیده بودم گفتم یه بار بزار ببینم این قرآن رو مثل کتاب داستان بخونم ببینم ماه رمضان چی نازل شده... دیدم ای دل غافل این همون معما و همون گنجی بود که من یه عمر دنبالش بودم ولی فارسیش رو نمیخوندم. همون ماه روزه و نماز رو شروع کردم و کم کم دیدم هی داره چیزای جدید یادم میده. دیگه به لطف خدا فهمیدم سالها دل طلب جام جم از ما میکرد و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد ... عاشق قرآن شدم و عاشق نماز و تازه معنی دینداری رو فهمیدم و دیدم چقدر به خودم ستم کردم.
خدا همهی مومنین رو ببخشه و بهخاطر اونا مارو هم ببخشه. التماس دعای شدید دارم ازتون♥️آنتیشبهات: برادر گرانقدر از برگشت جوونا به راه درست خوشحال میشیم، سربلند دنیا و آخرت باشید.
«انجمن آنتیشبهات»
@anti_shobahat