ادعا:
بخاطر دین جنگهای بسیاری رخ داده است، دین رنجآور و بد است، مداوماً در میان انسانها بدیها را رواج میدهد.____
جواب:
بررسی جامعه شناختی این ادعابرخلاف ادعای گسترش شر توسط ادیان، در یکی از بزرگترین دایره المعارفها در مورد جنگ، یعنی دایره المعارف « Encyclopedia of Wars» ( دایره المعارف جنگها) تالیف چارلز فیلیپس و آلن اکسلراد، خواهید دید که جنگهای بر پایهی دین تعدادشان بسیار کم است.
از 1768 جنگ بررسی شده در این دایره المعارف، تنها 123 جنگ بر پایهی دین هستند (یعنی 7٪) [1] ( تحقیقات مشابه و بررسی این تحقیقات را میتوانید در کتاب " The Irrational Atheist " ( خداناباور بی منطق) واکس دی مشاهده کنید. میتوانید کتاب را از لینک زیر مطالعه کنید.
http://www.voxday.net/mart/TIA_free.pdf )
در کنار همهی اینها هنگام مشاهده آمار مرگ و میر درجنگها، متوجه میشویم که تنها 2٪ از تعداد مرگ و میر در جنگها به جنگهای« برپایهی دین» تعلق دارد. در اینجا، همچنین اشتباه است که بگوییم « برپایهی دین» از آنجا که جنگ بر پایهی دین، به این معنی است که جنگ فقط و فقط ناشی از آیات دین باشد.
حال اینکه، کمی جلوتر خواهیم داد که قسمی از جنگهایی که برپایهی دین نامیده شدهاند نیز بر عللی اقتصادی و سیاسی تکیه کردهاند. ویلیام تی. کوانا در اثرش تحت عنوان« افسانهی خشونت دینی» فکر جنگ گستر بودن دین را با جزئیات بررسی کرده و نشان مى دهد كه حتى جنگهايى كه با عنوان (( جنگهاى بر پايهی دين )) شناخته مى شوند نیز علل اجتماعى_سياسى و اقتصادى داشته اند.[2]
كوانا، به اين اشاره مى كند كه حتی در زمانهايی كه تصور مىشود اديان تأثيرگذار بوده اند نيز، وجود اتحاد میان مراكز قدرت سياسى با دینهای متفاوت، برعليه افرادی كه ديدگاههاى دينى مشتركشان را انتشار مى دادند و منسوب به يک دين و حتى يک كليساى مشترک با آنها بودند، جلب توجه میكند.
به عنوان مثال، در قرن شانزدهم، فرانسویان کاتولیک بارها با عثمانیان که مسلمان بودند علیه امپراتوری مقدس روم، شارلکن کاتولیک، متحد شدهاند، البته که دلیل این بر پایهی دین نبوده است، بلکه تماما بر دلایلی سیاسی استوار است.[3]
در چهارمين جنگ از جنگهاى صليبى كه تصور مى شود جنگهايى بر پایهی دین بوده اند ولى در اصل هيچ ارتباطى با دين ندارند، مسيحيان غربى، بيزانس مسيحى را غارت و چپاول كرده اند.
اين رويداد تاريخى نيز نشان مى دهد كه جنگها - عموما - به دلايلى مانند به دست آوردن قدرت و به دست آوردن مزاياى اقتصادى رخ مى دهند.[4]
همانطور كه اشاره كرديم، گفتن اينكه جنگى بر پایهی دين است، به اين معنى است كه آن جنگ تنها به دليل متن دينى رخ داده است. در حالی که در جنگها، منافع اقتصادی و سیاسی نقش داشته اند و از دین به عنوان یک سرپوش استفاده شده است. این را هم فراموش نکنید که جوامع گذشته با جوامع این عصر بسیار متفاتند. وجود رژیم های مستبد متکی بر جنگ در گذشته هم، فراموش نشدنی است.
این عامل، روی دادن جنگ ها و ایجاد نگرشهایی که امروزه در عصر مدرن غیر اخلاقی دیده میشوند و در آن دوران عادی دیده میشدند را سبب شده است.
سبک زندگی جوامع تنها در چند قرن به شدت تغییر کرده است، اينكه بعضى مفسران هم در آثارشان به شكل باورنكردنى بيش از حد به موضوع « جنگ دينى » اشاره كرده اند نيز میتواند با دلايل جامعه شناختی توضیح داده شود.
به عنوان مثال عربها هم مانند ترکها جامعه ای جنگجو بودهاند و بدین دلیل بین آنها جنگ تا حد زیادی ستوده میشدهاست.
حتی اسلام شناس ژاپنی، توشیهیکو ایزوتسو هنگام بررسی متون عربی پیش از اسلام، ثابت کرده است که حمله و تهاجم، بدون اینکه دچار ناحقیای شده باشند، توصیه میشده است و خشونت را میستودهاند، این موارد در جامعهی عرب پیش از قرآن برای زنده ماندن در بیابان ضروری پنداشته شده است. [5]
با این حال لازم است بگوییم که انجام جنگ ها در لفافه ای به اسم دين، برای اعمالٍ بد مجریانشان - متاسفانه - سودمند بوده است.
به عنوان مثال، گروه لهی «Lehi» تاسیس شده توسط آوراهام استرن، با وجود اینکه گروهی سکولار است اما جهت نفوذ در مردم سبک گفتگویی دینی را اتخاذ کرده است. [6]
چيز دیگری هم که وجود دارد این است که؛ خونریزترین دوره انسانیت که قرن بیستم بوده است، در عین حال قرنی بسیار سکولار بوده است.
یکی از نویسندگان نیویورک تایمز ریچارد شوودر میگوید که خداناباوران جدید آگاهانه این وضعیت را نادیده می گیرند.