دلایل دین گریزی
گریختن "در این جا" به معنی "رهاکردن و دورشدن و احساس نفرت داشتن، از هر چیز و کس و موقعیت"، به یک دلیل اصلی برمی گردد: "احساس ضرردیدن از آن چیز و کس و موقعیت و ..."
▪️حال جای سوالی تعجب برانگیز پیش می آید: چرا فردی در مورد اسلام باید احساس کند که برای وی مضر است؟
پاسخ همه جانبه نگر این است که چون اسلام را درست نفهمیدهاست.
▪️سوال بعدی که به طور منطقی جای باز میکند این است که چه چیز باعث میشود فرد، اسلام را درست درک نکند و ذهنیت بدی درمورد آن پیدا کند؟
پاسخ: درک و فهم نادرست و بد افراد در مورد امری مفید و مثبت، میتواند به دلایل مختلفی شکل بگیرد که این موضوع در مورد اسلام هم صدق میکند: به نظر بنده بزرگترین و اصلیترین و ریشهایترین دلیل، ضعف در آموزش درست نظری و عملی این برنامه به پیروان آن است. در طول تاریخ - به دلایلی که در این مبحث جای گنجایش ندارد-
نقش آموزش، مخصوصا در خانه، کم دیده یا نادیده گرفته شده و فرزندان اسلام را از پدر و مادرشان مانند بقچهای سربسته تحویل گرفتند. در میدان عمل، برنامهی اسلام تنها در اموری خاص رعایت میشد و میشود و در بسیاری از امور زندگی توجهی به اسلام نمیشد و نمیشود. در این میان نقش افرادی که با لباس و عنوان و ظاهر دینی شناخته میشدند اما در علم و عمل دچار رخوت شده بودند نیز بسیار تعیینکننده بود و هست؛استفادهی حداکثری از این موقعیت، توسط استعمارگران افکار.
مخالفان اسلام که موقعیت را تاحدودی فراهم کردند و فراهم دیدند، ابتدا این اذهان نابسامان (اذهانی که چیزی از اسلام نفهمیده، اسلام را ناقص فهمیده، در مورد آن دل سرد شده و ...) را تا حد توان از فضای دین و تفکر و عمل دین دور کرده و به حاشیه کشاندند. با برنامهریزیای هوشمندانه، عمدهی مسلمانان را درگیر مشکلات مختلف اقتصادی و سیاسی و ... کردند. درهمان حال در میدان عمل و رسانه (هر ابزاری که مفهوم و موضوعی را بتوان با آن منتقل کرد)، چهرهای از اسلام به نمایش گذاشتند که با چهرهی حقیقی آن بسیار تفاوت داشت. چهرهای کریه که متأسفانه برای اعضای این چهره، نمونههایی عینی به وجود آورده بودند یا میتوانستند به راحتی بیابند؛ یکی از شاه راهههای رسانه که به طور خاص باید از آن سخن گفت، ادبیات بوده و هست. درطول تاریخ بشری، سخنی که آمیخته با تخیل و عاطفه باشد دوست داشتنی بوده. درنتیجه کسانی که درپی اصلاح و تغییر تفکرات، نوسازی فرهنگ و حتی تحولات کلان سیاسی و اقتصادی هستند از این شاهراه به خوبی استفاده می کنند. معاندان با اسلام هم چنین کردند؛ ضربهی بسیار محکم دیگر -از طریق یکی دیگر از عناصر اصلی رسانه- زمانی زده شد که
علم به ابزاری تبدیل شد برای فریب. مخالفان و دشمنان اسلام از علم به عنوان ابزاری نیرومند و تسخیرگر عقل ها، سوءاستفاده کردند و اینگونه اذهان آمادهی تسخیر مسلمانان را رام خود کردند؛ افتادن شکاف و فاصله بین علما و مردم مخصوصا قشر جوان مشت آهنینی بود که به یک آن دو هدف را مورد اصابت قرار داد
. علما فعالیت خود را به امامت مساجد و تدریسی ساده و به تقلید از سبکهای کهن و بدون تطبیق با زبان روز خلاصه کردند و گویا دون شأن خود میدانستند در میان مردم باشند و با مردم عادی نشست و برخاست کنند. اینگونه بود که این انفصال در علما سبب پسرفت در بیشتر زمینهها شد و نتیجهی حتمی ضعف عالم، ضعف مردم عادی نیز هست؛ با وجود همهی این ها افراد و گروههایی بودهاند که با خلوصی وصف ناشدنی، در پی دمیدن دوبارهی روح دینداری و ارائهی درکی درست از اسلام بودهاند اما به طور معمول، زیر فشارهایی همه جانبه قرار گرفتهاند و از همه جهات خصوصا از طرف رسانه، این حق نمای باطل و باطل نمای حق، در خفا نهان کرده شدند.
تصویر جامع این گونه است که جوان مسلمان در مورد اسلام چیزی نفهمیده و تنها شعائر تعبدی خاص (روزه و نماز و زکات و ..) را بدون درک معنا و بدون دریافت روح آن، به صورت ارثی دریافت کرده. اگر از اصول فکری دینش و این که بر چه اساسی آن ها را باور دارد بپرسی چیزی نمیتواند بگوید؛ از سویی دیگر مشکلات اقتصادی و سیاسی آن قدر او را درگیر کرده که نگران آیندهاش است و دین جایی از اهمیت در زندگیاش ندارد؛ از طرفی هم اگر قصد نزدیک شدن به دین میکند با به یادآوردن چهرهای که معمولا در جامعه از دین به تصویر کشیده شده، ناامیدانه برمیگردد؛ آنچه در منابع علمی و ادبی مخصوصا منابع آنورآبی و به ظاهر متمدن و رشدیافته میبیند، در تضاد و چه بسا تمسخر دین است و تلقین کنندهی این فکر که دین قدیمی شده. گویا آنها اگر در اقتصاد و فرهنگ و سیاست رشد کردهاند مرهون رهایی دیناند؛ لشکر هولناک و دائم حمله کنندهی شبهات هم به هر طرف که رو میکند با سلاحهایی به روز و با قابلیت هدفگیری دقیق بر فکرش یورش میآورد.
نتیجه واضح است...
ع.ن
انجمن آنتیشبهات
@anti_shobahat