❌ #شبهه | من به سکولاریسم معتقدم؛ زیرا نمیخواهم بهنام دین به دین ضربه زده شود!
✅پاسخ: ✍اگر برپایه منطق موجود در این شبهه سخن بگوییم میتوانیم اینطور نیز بگوییم که: من نمیخواهم سکولاریسم حاکم باشد؛ زیرا نمیخواهم بهنام سکولاریسم به سکولاریسم ضربه زده شود!
✅اگر عدهای میتوانند به نام اسلام دست به جنایت بزنند، عدهای دیگر نیز میتوانند به نام سکولاریسم و دموکراسی و مکاتب غیر دینی دست به جنایت بزنند. مگر حاکمان و حکومتهای سکولار در طول تاریخ بشریت دست به جنایت نزدهاند؟! خونبارترین دوره انسانیت، یعنی قرن بیستم، در عین حال قرنی بسیار سکولار بوده است. یکی از نویسندگان نیویورک تایمز ریچارد شوودر میگوید که سکولارها آگاهانه این وضعیت را نادیده می گیرند. زیرا این حقیقت که قرن بیستم، قرن قدرتگیری و حکومت بیدینی، خونبارترین قرن تاریخ بشریت بوده است، اشتباه بودن تصورات متفکران سکولار از جامعهای سکولار را نمایان کرد. این حقیقت به ما میگوید؛ بایستی در ادعای خداناباوران جدید مبنی بر خونبار بودن ادیان تردید کرد، زیرا این قرن (مخصوصا دو 25 سال اول آن) قرن رواج تفکرات سکولار بوده است نه تفکرات دینی. راه حلی که متفکران سکولار برای مقابله با خشونت و جنگ ارائه کردند، یعنی نابودی ادیان، کارساز نشد، بلکه نتیجه عکس داد. با رواج تفکرات سکولار در جامعه میزان خشونت موجود در جامعه نیز بسیار افزایش یافت. و البته که افزایش خشونت در این قرن ریشه در تفکرات سکولار حاکم بر این قرن داشت.
✅زبیگنیف برژینسکی ژئواستراتژیست، سیاستمدار و مشاور امنیت ملی آمریکا در این خصوص میگوید که:
"برخلاف خوشبینیهای غالب، قرن بیستم به خونینترین و منفورترین قرن بشری تبدیل شد، قرنی که کشتارهای وحشتناک و یاوهگوییهای سیاسی از ویژگیهای آن شد. بیرحمی و شقاوت و کشتارهای جمعی به شیوه نهادی به منتهای درجه خود رسید. تضاد بین نیکی علمی و شر سیاسی عنان گسیخته، تکاندهنده بود. در طول تاریخ هیچگاه کشتار و خونریزی تا این حد جهانگیر نشده بود، و هیچگاه به این اندازه جان آدمی را نگرفته بود. هیچگاه نابودی انسان با چنین تلاشی پیگیر، جهت کسب اهداف غیرعقلایی، حریصانه تعقیب نشده بود... ابعاد غیرقابل انتظار کشتار قرن بیستم مستقیماً ریشه در نزاعهای اگزیستانسیالیستی حاکم بر این قرن داشت..."
[خارج از کنترل، اغتشاش جهانی در طلیعهی قرن بیستویکم، نوشتهی زیبیگنیو برژینسکی]
🔴برخلاف ادعای مشهوری که میگوید شر و جنگ در دنیا اکثرا به نام دین انجام میشود، در یکی از بزرگترین دایره المعارفها در مورد جنگ، یعنی دایره المعارف « Encyclopedia of Wars» ( دایره المعارف جنگها) تالیف چارلز فیلیپس و آلن اکسلراد، خواهید دید که جنگهایی که به نام دین رخ دادهاند تعدادشان بسیار کم است. از 1768 جنگ بررسی شده در این دایره المعارف، تنها 123 جنگ اصطلاحا بر پایهی دین بودهاند.(یعنی 7٪) در کنار همهی اینها هنگام مشاهده آمار مرگ و میر درجنگها، متوجه میشویم که تنها 2٪ از تعداد مرگ و میر در جنگها به جنگهای «برپایهی دین» تعلق دارد. در اینجا، لازم به ذکر است که در حقیقت اشتباه است که به این جنگها بگوییم « جنگهای برپایهی دین»، از آنجا که جنگ بر پایهی دین، به این معنی است که جنگ فقط و فقط ناشی از آیات دین باشد. حال اینکه، قسمی از جنگهایی که برپایهی دین نامیده شدهاند بر عللی اقتصادی و سیاسی تکیه کردهاند. ویلیام تی. کوانا در اثرش تحت عنوان «افسانهی خشونت دینی» فکر جنگ گستر بودن دین را با جزئیات بررسی کرده و نشان مى دهد كه حتى جنگهايى كه با عنوان «جنگهای برپایهی دین» شناخته مى شوند نیز علل اجتماعى_سياسى و اقتصادى داشته اند.
✅دو کلمه دین و دیندار کلماتی هممعنی نیستند، از آنجا که اعمال دیندار ممکن است تحت تاثیر عواملی خارج از دین، حتی اعمالی مخالف دستورات دین باشد، نمیتوانیم دین را مسئول اعمال غیردینی دینداران بدانیم. پس اعمال بدی که برخی به اصطلاح دینداران، حتی به نام دین، انجام میدهند، به هیچ وجه نمی تواند ضربهای به دین وارد سازد. تنها افرادی که سطحینگر هستند و به اصطلاح عقلشان به چشمشان است، به اخبار نگاه میکنند و اعمال بد غیر دینی دیندار را دین تلقی میکنند. انسان عاقل برای بررسی دین به متن دین مراجعه میکند نه اعمال دینداران.